می زدندی فاش بی اندازه تر از نراقی مثنوی طاقدیس 1
1. می زدندی فاش بی اندازه تر
کوس رسوایی بلند آوازه تر
1. می زدندی فاش بی اندازه تر
کوس رسوایی بلند آوازه تر
1. ای رفیقان بشنوید این داستان
بشنوید این داستان از راستان
1. هرکه نزدیک من آید یک ذراع
من روان گردم سوی او باع باع
1. چونکه شه را بود با طوطی نظر
کرده خو با نطق او شام و سحر
1. یک جزیره بود در اقلیم شاه
بود تا پاتخت شه شش ماه راه
1. گفت از هجرانت اکنون آیه ها
چاره نبود چون ستیزم با قضا
1. گرچه از من می شوی اکنون جدا
در جزیره هست پیری رهنما
1. پیر نبود آنکه مویش شد سفید
پیر نبود آنکه بالایش خمید
1. گفت شه باشد مرا عهد دیگر
زینهار آن را میفکن از نظر
1. چونکه آدم را خداوند مجید
در زمین بهر خلافت آفرید
1. من همه نور و ضیاء آن تیره رو
پس چرا من سجده آرم نزد او