17 اثر از دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی

1 ای حیات دل حسام‌الدین بسی میل می‌جوشد به قسم سادسی

2 گشت از جذب چو تو علامه‌ای در جهان گردان حسامی نامه‌ای

3 پیش‌کش می‌آرمت ای معنوی قسم سادس در تمام مثنوی

4 شش جهت را نور ده زین شش صحف کی یطوف حوله من لم یطف

1 واعظی را گفت روزی سایلی کای تو منبر را سنی‌تر قایلی

2 یک سؤالستم بگو ای ذو لباب اندرین مجلس سؤالم را جواب

3 بر سر بارو یکی مرغی نشست از سر و از دم کدامینش بهست

4 گفت اگر رویش به شهر و دم به ده روی او از دم او می‌دان که به

1 ای ضیاء الحق حسام‌الدین بیا ای صقال روح و سلطان الهدی

2 مثنوی را مسرح مشروح ده صورت امثال او را روح ده

3 تا حروفش جمله عقل و جان شوند سوی خلدستان جان پران شوند

4 هم به سعی تو ز ارواح آمدند سوی دام حرف و مستحقن شدند

1 اولم این جزر و مد از تو رسید ورنه ساکن بود این بحر ای مجید

2 هم از آنجا کین تردد دادیم بی‌تردد کن مرا هم از کرم

3 ابتلاام می‌کنی آه الغیاث ای ذکور از ابتلاات چون اناث

4 تا بکی این ابتلا یا رب مکن مذهبی‌ام بخش و ده‌مذهب مکن

1 خواجه‌ای را بود هندو بنده‌ای پروریده کرده او را زنده‌ای

2 علم و آدابش تمام آموخته در دلش شمع هنر افروخته

3 پروریدش از طفولیت به ناز در کنار لطف آن اکرام‌ساز

4 بود هم این خواجه را خوش دختری سیم‌اندامی گشی خوش‌گوهری

1 گفت خواجه صبر کن با او بگو که ازو ببریم و بدهیمش به تو

2 تا مگر این از دلش بیرون کنم تو تماشا کن که دفعش چون کنم

3 تو دلش خوش کن بگو می‌دان درست که حقیقت دختر ما جفت تست

4 ما ندانستیم ای خوش مشتری چونک دانستیم تو اولیتری

1 چون بپیوستی بدان ای زینهار چند نالی در ندامت زار زار

2 نام میری و وزیری و شهی در نهانش مرگ و درد و جان‌دهی

3 بنده باش و بر زمین رو چون سمند چون جنازه نه که بر گردن برند

4 جمله را حمال خود خواهد کفور چون سوار مرده آرندش به گور

1 کلما هم اوقدوا نار الوغی اطفاء الله نارهم حتی انطفا

2 عزم کرده که دلا آنجا مه‌ایست گشته ناسی زانک اهل عزم نیست

3 چون نبودش تخم صدقی کاشته حق برو نسیان آن بگماشته

4 گرچه بر آتش‌زنهٔ دل می‌زند آن ستاره‌ش را کف حق می‌کشد

1 شرفه‌ای بشنید در شب معتمد برگرفت آتش‌زنه که آتش زند

2 دزد آمد آن زمان پیشش نشست چون گرفت آن سوخته می‌کرد پست

3 می‌نهاد آنجا سر انگشت را تا شود استارهٔ آتش فنا

4 خواجه می‌پنداشت کز خود می‌مرد این نمی‌دید او که دزدش می‌کشد

آثار جلال الدین محمد مولوی

17 اثر از دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی