16 اثر از دفتر چهارم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر چهارم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

دفتر چهارم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی

1 اندر آن بودیم کان شخص از عسس راند اندر باغ از خوفی فرس

2 بود اندر باغ آن صاحب‌جمال کز غمش این در عنا بد هشت سال

3 سایهٔ او را نبود امکان دید هم‌چو عنقا وصف او را می‌شنید

4 جز یکی لقیه که اول از قضا بر وی افتاد و شد او را دلربا

1 آن یکی واعظ چو بر تخت آمدی قاطعان راه را داعی شدی

2 دست برمی‌داشت یا رب رحم ران بر بدان و مفسدان و طاغیان

3 بر همه تسخرکنان اهل خیر برهمه کافردلان و اهل دیر

4 می‌نکردی او دعا بر اصفیا می‌نکردی جز خبیثان را دعا

1 آن یکی افتاد بیهوش و خمید چونک در بازار عطاران رسید

2 بوی عطرش زد ز عطاران راد تا بگردیدش سر و بر جا فتاد

3 هم‌چو مردار اوفتاد او بی‌خبر نیم روز اندر میان ره‌گذر

4 جمع آمد خلق بر وی آن زمان جملگان لاحول‌گو درمان کنان

1 خلق را می‌راند از وی آن جوان تا علاجش را نبینند آن کسان

2 سر به گوشش برد هم‌چون رازگو پس نهاد آن چیز بر بینی او

3 کو به کف سرگین سگ ساییده بود داروی مغز پلید آن دیده بود

4 ساعتی شد مرد جنبیدن گرفت خلق گفتند این فسونی بد شگفت

1 مرتضی را گفت روزی یک عنود کو ز تعظیم خدا آگه نبود

2 بر سر بامی و قصری بس بلند حفظ حق را واقفی ای هوشمند

3 گفت آری او حفیظست و غنی هستی ما را ز طفلی و منی

4 گفت خود را اندر افکن هین ز بام اعتمادی کن بحفظ حق تمام

1 در جوابش بر گشاد آن یار لب کز سوی ما روز سوی تست شب

2 حیله‌های تیره اندر داوری پیش بینایان چرا می‌آوری

3 هر چه در دل داری از مکر و رموز پیش ما رسواست و پیدا هم‌چو روز

4 گر بپوشیمش ز بنده‌پروری تو چرا بی‌رویی از حد می‌بری

1 گفت عاشق امتحان کردم مگیر تا ببینم تو حریفی یا ستیر

2 من همی دانستمت بی‌امتحان لیک کی باشد خبر هم‌چون عیان

3 آفتابی نام تو مشهور و فاش چه زیانست ار بکردم ابتلاش

4 تو منی من خویشتن را امتحان می‌کنم هر روز در سود و زیان

1 چون درآمد عزم داودی به تنگ که بسازد مسجد اقصی به سنگ

2 وحی کردش حق که ترک این بخوان که ز دستت برنیاید این مکان

3 نیست در تقدیر ما آنک تو این مسجد اقصی بر آری ای گزین

4 گفت جرمم چیست ای دانای راز که مرا گویی که مسجد را مساز

1 گرچه بر ناید به جهد و زور تو لیک مسجد را برآرد پور تو

2 کردهٔ او کردهٔ تست ای حکیم مؤمنان را اتصالی دان قدیم

3 مؤمنان معدود لیک ایمان یکی جسمشان معدود لیکن جان یکی

4 غیرفهم و جان که در گاو و خرست آدمی را عقل و جانی دیگرست

1 پس به صورت عالم اصغر توی پس به معنی عالم اکبر توی

2 ظاهر آن شاخ اصل میوه است باطنا بهر ثمر شد شاخ هست

3 گر نبودی میل و اومید ثمر کی نشاندی باغبان بیخ شجر

4 پس به معنی آن شجر از میوه زاد گر به صورت از شجر بودش ولاد

آثار جلال الدین محمد مولوی

16 اثر از دفتر چهارم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر چهارم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی