آدمی از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 205
1. آدمی همچون عصای موسیاست
آدمی همچون فسون عیسیاست
1. آدمی همچون عصای موسیاست
آدمی همچون فسون عیسیاست
1. روی داود از فرش تابان شده
کوهها اندر پیش نالان شده
1. ای سگ طاعن تو عو عو میکنی
طعن قرآن را برونشو میکنی
1. آنک فرمودست او اندر خطاب
کره و مادر همیخوردند آب
1. باز گو کان پاکباز شیرمرد
اندر آن مسجد چه بنمودش چه کرد
1. تو چو عزم دین کنی با اجتهاد
دیو بانگت بر زند اندر نهاد
1. بشنو اکنون قصهٔ آن بانگ سخت
که نرفت از جا بدان آن نیکبخت
1. آن بخاری نیز خود بر شمع زد
گشته بود از عشقش آسان آن کبد
1. خاک گوید خاک تن را باز گرد
ترک جان کن سوی ما آ همچو گرد
1. گوید ای اجزای پست فرشیم
غربت من تلختر من عرشیم
1. عزمها و قصدها در ماجرا
گاه گاهی راست میآید ترا