مدتی از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 1
1. مدتی این مثنوی تاخیر شد
مهلتی بایست تا خون شیر شد
1. مدتی این مثنوی تاخیر شد
مهلتی بایست تا خون شیر شد
1. ماه روزه گشت در عهد عمر
بر سر کوهی دویدند آن نفر
1. دزدکی از مارگیری مار برد
ز ابلهی آن را غنیمت میشمرد
1. گشت با عیسی یکی ابله رفیق
استخوانها دید در حفرهٔ عمیق
1. صوفیی میگشت در دور افق
تا شبی در خانقاهی شد قنق
1. مشورت میرفت در ایجاد خلق
جانشان در بحر قدرت تا به حلق
1. کی گذارد آنک رشک روشنیست
تا بگویم آنچ فرض و گفتنیست
1. حلقهٔ آن صوفیان مستفید
چونک در وجد و طرب آخر رسید
1. چونک صوفی بر نشست و شد روان
رو در افتادن گرفت او هر زمان