کون از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1752
1. کون خر را نظام دین گفتم
پشک را عنبر ثمین گفتم
1. کون خر را نظام دین گفتم
پشک را عنبر ثمین گفتم
1. آمدم باز تا چنان گردم
که چو خورشید جمله جان گردم
1. آتشی از تو در دهان دارم
لیک صد مهر بر زبان دارم
1. در طریقت دو صد کمین دارم
لیک صد چشم خرده بین دارم
1. تا به جان مست عشق آن یارم
سرده بادههای انوارم
1. همتم شد بلند و تدبیرم
جز به پیش تو من نمیمیرم
1. در وصالت چرا بیاموزم
در فراقت چرا بیاموزم
1. اه چه بیرنگ و بینشان که منم
کی ببینم مرا چنان که منم
1. به خدایی که در ازل بودهست
حی و دانا و قادر و قیوم
1. ما همه از الست همدستیم
عاقبت شکر بازپیوستیم
1. آمدستیم تا چنان گردیم
که چو خورشید جمله جان گردیم