ما از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1575
1. ما شاخ گلیم نی گیاهیم
ما شیوه تر و تازه خواهیم
1. ما شاخ گلیم نی گیاهیم
ما شیوه تر و تازه خواهیم
1. ما زنده به نور کبریاییم
بیگانه و سخت آشناییم
1. امروز نیم ملول شادم
غم را همه طاق برنهادم
1. من جز احد صمد نخواهم
من جز ملک ابد نخواهم
1. ما آب دریم ما چه دانیم
چه شور و شریم ما چه دانیم
1. تا دلبر خویش را نبینیم
جز در تک خون دل نشینیم
1. گر به خوبی می بلافد لا نسلم لا نسلم
کاندر این مکتب ندارد کر و فری هر معلم
1. هرچ گویی از بهانه لا نسلم لا نسلم
کار دارم من به خانه لا نسلم لا نسلم
1. می خرامد جان مجلس سوی مجلس گام گام
در جبینش آفتاب و در یمینش جام جام
1. هر که گوید کان چراغ دیدهها را دیدهام
پیش من نه دیدهاش را کامتحان دیدهام
1. ای جهان آب و گل تا من تو را بشناختم
صد هزاران محنت و رنج و بلا بشناختم
1. خویش را چون خار دیدم سوی گل بگریختم
خویش را چون سرکه دیدم در شکر آمیختم