روزی از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1564
1. روزی که گذر کنی به گورم
یاد آور از این نفیر و شورم
1. روزی که گذر کنی به گورم
یاد آور از این نفیر و شورم
1. ای دشمن روزه و نمازم
وی عمر و سعادت درازم
1. تا با تو قرین شدهست جانم
هر جا که روم به گلستانم
1. امروز مرا چه شد چه دانم
امروز من از سبک دلانم
1. ای جان لطیف و ای جهانم
از خواب گرانت برجهانم
1. ناآمده سیل تر شدستیم
نارفته به دام پای بستیم
1. آن عشرت نو که برگرفتیم
پا دار که ما ز سر گرفتیم
1. در عشق قدیم سال خوردیم
وز گفت حسود برنگردیم
1. گر گمشدگان روزگاریم
ره یافتگان کوی یاریم
1. ما عاشق و بیدل و فقیریم
هم کودک و هم جوان و پیریم
1. نی سیم و نه زر نه مال خواهیم
از لطف تو پر و بال خواهیم