هر از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1399
1. هر نفسی تازه ترم کز سر روزن بپرم
چونک بهارم تو شهی باغ توام شاخ ترم
1. هر نفسی تازه ترم کز سر روزن بپرم
چونک بهارم تو شهی باغ توام شاخ ترم
1. تیز دوم تیز دوم تا به سواران برسم
نیست شوم نیست شوم تا بر جانان برسم
1. کوه نیم سنگ نیم چونک گدازان نشوم
دیدم جمعیت تو چونک پریشان نشوم
1. دوش چه خوردهای بگو ای بت همچو شکرم
تا همه عمر بعد از این من شب و روز از آن خورم
1. آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم
1. کار مرا چو او کند کار دگر چرا کنم
چونک چشیدم از لبش یاد شکر چرا کنم
1. میل هواش می کنم طال بقاش می زنم
حلقه به گوش و عاشقم طبل وفاش می زنم
1. هر شب و هر سحر تو را من به دعا بخواستم
تا به چه شیوهها تو را من ز خدا بخواستم
1. دوش چه خوردهای بگو ای بت همچو شکرم
تا همه سال روز و شب باقی عمر از آن خورم
1. تا به کی ای شکر چو تن بیدل و جان فغان کنم
چند ز برگ ریز غم زرد شوم خزان کنم
1. ای تو بداده در سحر از کف خویش بادهام
ناز رها کن ای صنم راست بگو که دادهام
1. تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم
دیو نیم پری نیم از همه چون نهان شدم