1 از می که عدو شکار شست من و تست ساقی فلک بلند و پست من تست
2 از چرخ میندیش که تا ساغر می داریم بدست دست دست من و تست
1 با ما ز در صلح درآ تا کی جنگ ورنه ز جفایت چو جرس از دل تنگ
2 نالیم بنالهای که خون از اثرش جوشد ز دل سخت تو چون چشمه ز سنگ
1 از جور سپهر واژگون میگریم هردم ز دم دگر فزون میگریم
2 چون شیشه که گردد پر و خالی ز شراب خون میخورم از حسرت و خون میگریم
1 صبح است و شراب لعلفام ای ساقی برخیز و به گردش آر جام ای ساقی
2 در دور فکن ساغر از آن پیش که چرخ دور من و تو کند تمام ای ساقی
1 زان ماه که روزم ز غمش شب باشد جانم در تاب و جسم در تب باشد
2 جام دگران از می گلگون لبریز پیمانه من ز خون لبالب باشد
1 آنرا که زر انباشته صد انبان است از رفتن ده درم کجا نقصانست
2 کم مایه رود بر سر اندک ضرری در خانه مور شبنمی طوفانست
1 چونتخته نرد است فلک نیک نگر ما مهره و آسمان بود بازیگر
2 هر لحظه بنفش کعبتین تقدیر ما را حرکت دهد بحال دیگر
1 از جام رقیب تا شدی مست و خراب گردیده از این مگر که زد غیر بر آب
2 بردیده من ز اشک چو ساغر می لبریز دلم ز خون چو مینای شراب
1 گردون ستیزه کار دیدی که چکرد ناسازی روزگار دیدی که چکرد
2 از حرف رقیب عاقبت خونم ریخت دیدی که چکرد یار و دیدی که چکرد
1 گر لاف ز عشق میزنی دردت کو اشک گلگون و چهره زردت کو
2 داغیست بجان گرت ز خورشید وشی چون صبح دل گرم و دم سردت کو