سروا سمنا صنوبرا شمشادا از مشتاق اصفهانی رباعی 1
1. سروا سمنا صنوبرا شمشادا
یکبار به پرسش من ناشادا
1. سروا سمنا صنوبرا شمشادا
یکبار به پرسش من ناشادا
1. لطفی بکس ای رشک پری نیست ترا
جز رسم و ره ستمگری نیست ترا
1. یاران که در آغوش و کنارند مرا
وز بیم فراق خسته دارند مرا
1. هرگز نبود ز شومی اختر ما
از باده عیش نشئهای در سر ما
1. اکنون که بود نشاط دل حاصل ما
آراسته ز اسباب طرب محفل ما
1. ای رشته بندگیت در گردن ما
هم از تو بود رو بتو آوردن ما
1. فریاد ز طبع جرم زاینده ما
وز نفس به بد راه نماینده ما
1. شاها شاها جهان پناها شاها
سلطان سپهر دستگاها شاها
1. از جام رقیب تا شدی مست و خراب
گردیده از این مگر که زد غیر بر آب
1. یابم گرت از یاری کوکب امشب
کارم شود از تو عین مطلب امشب
1. کارم ز غمت همه خروش است امشب
نیشم در کام جای نوشست امشب
1. خاکم چو سپهر کینهجو خواهد ساخت
حق کار من از لطف نکو خواهد ساخت