1 چراغ انجمن علم و فضل زینالدین که قدوه علما بود و زبده فضلا
2 فقید صاف ضمیزی که همچو آئینه بود دلش ز صیقل انوار شرع عین صفا
3 زبسکه شوق لقای جناب باری داشت نمود پیرهن تن بسان غنچه قبا
4 چو ذرهای که کند جای دربر خورشید چو قطره که زند غوطه در دل دریا
1 دریغا ز حاجی محمدعلی ثمین گوهر درج مجد و علا
2 که ناگاه از کین بخاکش فکند سپهر جفا پیشه چون نقش پا
3 بر اوج فلک یافت روحش مقام تن او بزیر زمین کرد جا
4 غرض چون بسرعت ازین گلستان روان شد بآئین باد صبا
1 شیخ ستوده خصلت عبدالنبی که بودش یکسر صفات نیکو جمله خصال زیبا
2 دانشوری که بودش از آبگینه دل روشن چراغ حکمت از نور حق تعالی
3 بنمود کوکب او رو در نشیب و عالم شد تیره از غروبش چون از غروب بیضا
4 از فوتش اهل دل را گردید ساغر چشم پرخون ز شیشه دل همچون قدح ز مینا
1 حیف از میر فلک مرتبه عبدالغفار ابروی گهر نسل شه او دانا
2 که ز عقد در سادات گرامی گهرش ناگه افتاد بخاک ره و شد ناپیدا
3 جذبه شوق ملاقات رسول مدنی شد کمندافکن او زین چمن تنگ فضا
4 رفت ازین باغ بفردوس برین و افزود پایهاش از شرف خدمت جدا علی
1 تعالیالله از این دو طفل توام که یکجانند گوئی در دو قالب
2 یکی را لالهسان پیمان حسن بود از باده گلگون لبالب
3 یکی از پرتو رخسار تابان جهان را همچو ماه چهارده شب
4 یکی بر گردن جان بیدلان را کمندافکن شده از چین عنغب
1 عالم فاضل جناب میرمعصوم آنکه بود رأی او روشنتر از مرأت بود از آفتاب
2 آنکه بودند اهل دانش از محیط علم او گوهرافشان بر تهیدستان معنی چون سحاب
3 ناگه آورد آفتاب عمر او رو در غروب وز غروبش تیره شد عالم بچشم شیخ و شاب
4 رفت از این محفل برون و از غم جانسوز او شد چو شمع آتشفشان احباب را چشم پرآب
1 چون میرمحمد شد از این باغ خراب یک خنده چو گل نکرده بیرون بشتاب
2 گفت از پی تاریخ وفاتش مشتاق صد حیف از آن نهال بستان شباب
1 مریم خانم آن مه برج عصمت چون رفت از این سراچه بر محنت
2 گفت ازپی تاریخ وفاتش مشتاق صد حیف از آن گوهر گنج عصمت
1 راهب که ز داغ رحلت او خونابه ز چشم دوستان رفت
2 پرواز گرفت مرغ روحش زین باغ بروضه جنان رفت
3 رفت و زغمش فغان احباب هر دم ز زمین بر آسمان رفت
4 هرچند زبان آتشین داشت زین بزم بگویمت چسان رفت
1 آصف روشندل صاحب ضمیر سید نیکو سرشت پاک زاد
2 مسندآرای وزارت آنکه هست شاه ایران را محل اعتماد
3 نکتهسنجانی که هر یک سفتهاند گوهری در وصف این روشن نهاد
4 درخور است ار مدح او هر دم کنند بیش از بیش و زیاد از زیاد