6 اثر از ماده تاریخ در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ماده تاریخ در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

ماده تاریخ در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی

1 مریم خانم آن مه برج عصمت چون رفت از این سراچه بر محنت

2 گفت ازپی تاریخ وفاتش مشتاق صد حیف از آن گوهر گنج عصمت

1 زین غمکده از لطف خداوند جلیل چون رفت بخلد میرزااسماعیل

2 گفت از پی تاریخ وفاتش مشتاق مسکن بجنان شدش ز افعال جمیل

1 غنچه گلبن مقصود زمان رفت بر باد فنا تا خندید

2 صرصر حادثه چون برگ خزان دفتر هستیش از هم پاشید

3 کرد خون در دل مرغان چمن مرگ ازین غنچه نورسته که چید

4 داشت آن مرغ بهشتی دل دل شوق گلزار بهشت جاوید

1 زبده اهل کرم آقا نبی صاحب عز و شرف و احتشام

2 آنکه صحاب کف فیاض اوست فیض رسان همه خاص و عام

3 آنکه ز خمخانه لطفش بود پیر و جوان را می عشرت به جام

4 ساخت یکی تکیه که از خرمی دم زند از روضه دارالسلام

1 نادر دوران شه گیتی‌ستان کاورده است در کمند حکمش ایزد گردن گردن کشان

2 شهسواری کز سبک سیری شبی را طی کند تابد از مغرب چو خورشید از سوی مشرق عنان

3 تاجداری کافسر زرین او چون آفتاب از درخشانی بود آئینه پرداز جهان

4 معدلت کیشی که در ایام عدل او سزد بهر حفظ گله کوشش گرگ را بیش از شبان

1 آصف روشن‌دل صاحب ضمیر سید نیکو سرشت پاک زاد

2 مسندآرای وزارت آنکه هست شاه ایران را محل اعتماد

3 نکته‌سنجانی که هر یک سفته‌اند گوهری در وصف این روشن نهاد

4 درخور است ار مدح او هر دم کنند بیش از بیش و زیاد از زیاد

1 چون پر ز گردش فلک و دور روزگار پیمانه حیات محمد ربیع شد

2 حکم خدا رسید و ازین خاکدان سرای فرمان کردگار جهان را مطیع شد

3 بار حیات بست و ز قوتش فغان بلند از جان دردناک شریف و وضیع شد

4 در تنگنای دهر بود دستگاه عیش چندانکه تنگ بود بجنت وسیع شد

1 پریشان گشت چون جمعیت افغان ز اصفاهان به تخت پادشاهی شاه دین طهماسب شاه آمد

2 رقم زد کلک مشتاق از پی تاریخ این مصرع شه دین آفتاب آسمان عز و جاه آمد

1 هزار شکر که آمد بهار و رفت خزان ز فیض مقدم گل شد جهان پیر جوان

2 ز پرده رخ بصفایی نمود ابر بهار که هرگز آینه ناید برون زآینه دان

3 دمید لاله و گل صدهزار رنگ ز خاک شد آشکار زمین در دل آنچه داشت نهان

4 زمین بجوش طراوت که همچو گل بر شاخ شکفته شد بسر تیر غنچه پیکان

1 آه کاخر رفت حاجی میرمعصوم از جهان وز وفاتش تیره شد عالم بچشم خاص و عام

2 ناگهان پرواز کرده روز یاران شد سیاه آفتاب زندگی چون آمدش برطرف بام

3 از شراب مرگ بیخود گشت تا صبح نشور آه ازین صهبا که گردون ریختش غافل بجام

4 سادس شهر ربیع‌الاول از دور فلک بود کامد صبح روز زندگی او را بشام

آثار مشتاق اصفهانی

6 اثر از ماده تاریخ در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ماده تاریخ در دیوان اشعار مشتاق اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی