شیخ گفت: کل ماشغلک عن اللّه فهو علیک مشؤم. ,
شیخ گفت در شبانروزی سی هزار نفس ازتو بر میآید، هر آن نفس کی نه بحقّ بود گَنده بود چون مرداری کی فریسته از آن بینی بگیرد. ,
شیخ گفت: وقتک بین النَفَسین. وقت تو میان دونفس است یکی گذشته و یکی ناآمده. پس گفت دی شد و فردا کو؟ روز امروز است. الوقت سیف قاطع. ,
شیخ گفت تصوف دو چیز است: بیکسو نگریستن و یکسان زیستن. ,
شیخ گفت اللّه و بس و ما سواه هوس و انقطع النفس. ,
شیخ گفت: من صح قصده الینا وجب حقّه علینا، هرکه قصد اوبدین راه درستتر این راه بدو پایندهتر. ,
شیخ بسیارگفتی کی کن یهودیاً صرفاً والافلاتلعب بالتوریة. ,
شیخ گفت: راحةالنفس کلها فی التسلیم وبلاؤهافی التدبیر. ,
شیخ گفت آن پیر را گفتند که دعایی در کار ما کن. گفت: اختیارُ ماجری لک فی الازل خیر من معارضة الوقت. الخیر اجمع فیما اختارخالقنا و اختیار سواه الشر و الشؤم. ,
شیخ گفت اینست و بس و این بر ناخنی بتوان نبشت: اِذبح النفس والافلا تشغل بتر هات الصوفیة. ,