3 اثر از ۱۷- سورة بنى اسرائیل- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۱۷- سورة بنى اسرائیل- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار رشیدالدین میبدی / کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی / ۱۷- سورة بنى اسرائیل- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار

۱۷- سورة بنى اسرائیل- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی

قوله تعالی: «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ» هر مردمی را در گردن او کردیم بخت او که از و چه آید و باو چه رسد از کرد او، «وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ» و بیرون آریم او را روز رستاخیز، «کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً (۱۳)» نامه‌ای که در دست او دهند و بر وی آرند گشاده. ,

«اقْرَأْ کِتابَکَ» نامه خویش بر خوان، «کَفی‌ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً (۱۴)» امروز تن تو بر تو داوری تمامست. ,

«مَنِ اهْتَدی‌ فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ» هر که بر راه راست رود خود را رود، «وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها» و هر که در گمراهی رود خود را رود و زیان بر خود آرد، «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری‌» و هیچ بارکش بار بد کس نکشد، «وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ» و ما هرگز عذاب کننده کس نبودیم، «حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًا (۱۵)» تا پیش رسولی نفرستادیم. ,

«وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً» و هر گاه که خواهیم که شهری را و قومی را هلاک کنیم، «أَمَرْنا مُتْرَفِیها» بیشتر ایشان را انبوه کنیم و توان دهیم و نعمت، «فَفَسَقُوا فِیها» تا در بطر و نخوت فاسق شوند، «فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ» و عذاب بر ایشان واجب گردد «فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً (۱۶)» و بر کنیم ایشان را از دیار و وطن و هلاک کنیم. ,

قوله تعالی: «وَ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ» موسی را نامه دادیم، «وَ جَعَلْناهُ هُدیً لِبَنِی إِسْرائِیلَ» و آن را رهنمونی کردیم بنی اسرائیل را، «أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکِیلًا (۲)» که جز از من وکیل مگیرید. ,

«ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ» ای فرزندان فرزندان نوح که برداشتیم با او «إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً (۳)» نوح ما را بنده‌ای سپاس دار بود. ,

«وَ قَضَیْنا» و پیغام دادیم و سخن رسانیدیم و پند دادیم، «إِلی‌ بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ» بنی اسرائیل را در نامه و پیغام خویش، «لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ» که ناچار فساد خواهید کرد در زمین مقدس دو بار، «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً (۴)» و پس بیرون خواهید شد بیرون شدنی نهمار و بر خواهید شد از مقام طاعت بر شدنی بزرگ. ,

«فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما» چون هنگام پیشین مرّة آید از آن دو، «بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا» بینگیزیم بر شما بندگانی از آن ما، «أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ» با زور سخت، «فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ» تا بجست و جوی در آیند در سرایها «وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا (۵)» و این وعیدیست کردنی. ,

قوله تعالی: «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ» یعنی عمله و جدّه و عاقبته، طائر نامیست که عرب در موضع فال نهند و بیشترین در موضع تشأّم استعمال کنند و قرآن باین معنی فرو آمده آنجا که گفت: «وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسی‌ وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ قالَ طائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ» و مصطفی (ص) گفته: لا عدوی و لا طیرة، امّا درین آیت طائر جدّ مردم است بخت او و عمل او و سرانجام کار او هر چه خود کند یا کنند با او. ,

ابو عبیده گفت: «طائِرَهُ» ای حظّه الّذی قضی له من خیر او شرّ او سعادة او شقاوة، مشتقّ من قولهم: طار سهمه اذا ظهر نصیبه، و فی ذلک حجّة علی المعتزلة و القدریة فی الزام الطائره و الطائر ما قضی علیهم من الشّفاء و السّعادة. ,

سدّی گفت: «طائِرَهُ» ای کتابه الّذی یطیر الیه یوم القیامة فی عنقه، یعنی عمله فی عنقه فیکون فی اللزوم کالطّوق للعنق. ,

و قال مجاهد: ما من مولود یولد الّا فی عنقه ورقة مکتوب فیها شقی او سعید، و خصّ العنق لانّه موضع القلادة و الغل و السّمة. و قیل «أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ» ,

قوله تعالی: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» و پس هر ظنّی مرو بنادانی و آنچ ندانی مگوی، «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ» که از نیوشیدن و نگرستن و اندیشیدن بدل، «کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا (۳۶)» شما را بخواهند پرسید. ,

«وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً» و در زمین بکشّی مرو، «إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ» که نه در زمین فرو خواهی شد اگر فروتنی کنی، «وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا (۳۷)» و نه با کوه هم سر خواهی شد اگر بر تنی کنی. ,

«کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُهُ» آن همه بد است، «عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً (۳۸)» بنزدیک خداوند تو ناپسندیده. ,

«ذلِکَ مِمَّا أَوْحی‌ إِلَیْکَ رَبُّکَ» آن همه از آن پیغام است که اللَّه تعالی داد بتو، «مِنَ الْحِکْمَةِ» از علم، «وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ» و با اللَّه تعالی خدایی دیگر مخوان، «فَتُلْقی‌ فِی جَهَنَّمَ» که در او کنند ترا در دوزخ، «مَلُوماً مَدْحُوراً (۳۹)» نکوهیده و رانده. ,

جمهور مفسران بر آنند که این سوره بنی اسرائیل همه مکّی است مگر قتاده که میگوید ازین سورت هشت آیت در مدنیّات شمرند: «وَ إِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ» تا آخر هشت آیتست و آخر این هشت آیت: «وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ» میان مکّه و مدینه فرود آمد، و در همه سورت دو آیت منسوخ است، یکی: «وَ قَضی‌ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» تا آنجا که گفت: «وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی صَغِیراً» نسخ الدّعاء لاهل الشرک و بقی ما بقی علی عموم الآیة. آیت دوم: «وَ ما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا» بآیت سیف منسوخ است. و بعداد کوفیان این سورت صد و یازده آیتست و هزار و پانصد و سی و سه کلمه و شش هزار و چهار صد و شصت حرف. ,

روی ابی بن کعب قال قال رسول اللَّه (ص): من قرأ سورة بنی اسرائیل فرق قلبه عند ذکر الوالدین اعطی فی الجنّة قنطارین من الاجر، و القنطار الف اوقیة و مائتا اوقیة و الاوقیة منها خیر من الدّنیا و ما فیها. ,

قوله: «سُبْحانَ» مصدر کالغفران، و المعنی: اسبّح اللَّه تسبیحا. و سئل النبی (ص) عن معنی سبحان اللَّه، فقال: براءة اللَّه من السّوء و التّقدیر. ,

قولوا «سُبْحانَ الَّذِی أَسْری‌» ای انّه منزّه عن صفات النّقص، «أَسْری‌ بِعَبْدِهِ» ای ذهب به لیلا، و السّری و الاسراء: الذهاب فی اللّیل، فان قیل اذا کان الاسراء باللّیل فما فائدة قوله: «لَیْلًا»؟ فالجواب انّ المراد فی بعض اللیل لا فی کلّه علی تقلیل الوقت. و قیل الفائدة من ذکره التوکید و زیادة البیان، کقول القائل: اخذ بیده و قال بلسانه، «مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» اینجا دو قولست مفسران را: یکی آنست که مسجد حرام جمله شهر مکّه است که رسول خدای (ص) آن شب در خانه امّ هانی بود خواهر علی بن ابی طالب (ع)، قالت امّ هانی: ما اسری رسول اللَّه (ص) الّا من بیتی و کان فی بیتی نائما عند تلک اللّیلة فصلّی العشاء الآخرة ثمّ نام او نمنا فلمّا کان قبیل الفجر اهبّنا هو فلمّا صلّی الصبح و صلّینا معه قال یا امّ هانی لقد صلیت معکم العشاء الآخرة کما رأیت بهذا الوادی ثمّ جئت بیت المقدس فصلیت فیه ثمّ صلّیت صلاة الغداة معکم کما ترین. ,

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان‌ ,

قوله تعالی: «سُبْحانَ الَّذِی أَسْری‌» پاکی و بی عیبی و نیکو سزایی آن کس را که بشب برد، «بِعَبْدِهِ لَیْلًا» بنده خویش را در بعضی شب، «مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» از مسجد مکّه آن مسجد با آزرم با شکوه بزرگ، «إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی» به بیت مقدّس به مسجد اقصی، «الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ» آن مسجد که برکت کردیم بر گرد آن، «لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا» تا با او نمائیم آیتها و نشانه های خویش، «إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ (۱)» اوست آن خداوند شنوای بینا. ,

قوله تعالی: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» الآیة... در این آیت هم موعظت است هم تذکرت هم تهدید، موعظه بلیغ و تذکرت بسزا و تهدید تمام، پند میدهد تا بنده از کار دین غافل نماند، در یاد میدهد تا بنده حق را فراموش نکند، بیم می‌نماید تا بنده دلیر نشود، می‌گوید آدمی زبان گوشدار آنچ ندانی مگوی، سمع گوشدار بشنیدن باطل مشغول مکن، دیده گوشدار بناشایست منگر، بدل هشیار باش اندیشه فاسد مکن که فردا ترا از آن همه خواهند پرسید، زبان را شاهراه ذکر حق گردان تا بفلاح و پیروزی رسی که میگوید جلّ جلاله: «وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» گوش را بر سماع کلام حق دار تا از رحمت بهره یابی که می‌گوید: «فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»، چشم را بر نظر عبرت گمار تا برخوردار باشی: «فَانْظُرْ إِلی‌ آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ»، دل را با مهر او پرداز و غیر او فرو گذار: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ». ,

بو سعید خرّاز گفت: من استقرّت المعرفة فی قلبه لا یبصر فی الدّارین سواه و لا یسمع الّا منه و لا یشتغل الّا به هر آن دل که معرفت درو جای گرفت اندیشه هر دو سرای ازو برخاست، بهر چه نگرد حق را بیند و هر چه شنود از حق شنود، یکبارگی دل با حق پردازد و بمهر وی نازد، از اینجا آغاز کند خدمت در خلوت و مکاشفت حقیقت و استغراق در مواصلت، خدمت در خلوت از آدمیان نهان، مکاشفت حقیقت از فریشتگان نهان، استغراق در مواصلت از خود نهان. ,

قوله: «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً» خیلا و تبختر و تکبر از نتایج غفلتست و دوام غفلت از شهود حق باز ماندن است، مصطفی (ص) گفت: «ان اللَّه تعالی اذا تجلی لشی‌ء خشع له» ,

اگر تجلّی جلال حق بدل بنده پیوسته بودی، بنده بر درگاه عزّت کمر بسته بودی، و بنده‌وار بنعت انکسار پیش خدمت بودی، چون تجلّی سلطان ذو الجلال بر سر بنده اطلاع کند، زبان در ذکر آید و دل در فکر، حکم هیبت غالب گردد و نعت مرح ساقط آراسته خلعت بندگی گشته و از تجبر و تکبّر باز رسته، یقول اللَّه تعالی: «یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ». ,

قوله تعالی: «وَ قَضی‌ رَبُّکَ» ابن عباس گفت این آیت در شأن سعد بن ابی وقّاص فرو آمد، و قضی بمعنی اوصی است هم چنان که در سوره القصص گفت: «إِذْ قَضَیْنا إِلی‌ مُوسَی الْأَمْرَ» ای اوصیناه بالرّسالة الی فرعون، و دلیل برین قراءت ابن مسعود است در شواذ: «و وصی ربک». و گفته‌اند قضی اینجا بمعنی امر است، مردی پیش حسن بصری آمد و گفت وی زن خویش را سه طلاق داد. حسن گفت: انّک عصیت ربّک و بانت منک امرأتک بد کردی که بخداوند خود عاصی گشتی و زن تو از تو جدا گشت، آن مرد گفت: قضی اللَّه علیّ، فقال الحسن و کان فصیحا ما قضی اللَّه، ای ما امر اللَّه و قرأ هذه الآیة: «وَ قَضی‌ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» حسن که این آیت بر خواند از آن بود که قضی بمعنی امر نهاد، قومی بغلط افتادند گفتند: تکلّم الحسن فی القدر. ,

... «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» برا بهما و عطفا علیهما، احسان با پدر و مادر قرینه نهاد توحید را، جای دیگر گفت: «أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ» «اما یبلغان» بالف و کسر نون قراءت حمزه و کسایی است باقی «یَبْلُغَنَّ» بفتح نون خوانند بی الف، فالالف مع النّون مکسورة راجعتان الی الوالدین کلیهما و النّون مفردة مفتوحة راجعة الی احدهما، و اصل امّا ان ما ان للشّرط و ما للتّأکید و اکثر ما یقع الفعل بعده یقع مع النّون التّأکید و معنی «عِنْدَکَ» ای فی حیاتک، «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» بفتح فا قراءت مکّی است و شامی و یعقوب، «اف» بکسر فا و تنوین قراءت نافع و حفص است باقی بکسر فا بی تنوین خوانند. ,

فالتّنوین للتّنکیر و حذفه للتّعریف و المعنی: لا تقل لهما کلاما فیه ادنی تبرّم. ,

قال ابو عبید الافّ و التّفّ وسخ الاصابع اذا فتلته. و قیل الافّ وسخ الظّفر و التّفّ الشّی‌ء الحقیر نحو الشّظیة یؤخذ من الارض، «وَ لا تَنْهَرْهُما» ای لا تکلّمهما ضجرا صائحا فی وجوههما: یقال نهرته انهره نهرا و انتهرته انتهارا بمعنی واحد و هو زجر مع صیاح. و قیل هو اقصاء و طرد، من قوله: «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ». ,

قوله تعالی: «وَ قَضی‌ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» خداوند حکیم، کردگار قدیم، نیکوکار مهربان کریم، جلّ جلاله و عظم شأنه، و عزّ کبریاؤه درین آیت بندگان را بعبودیت می‌فرماید، و عبودیت سه چیز است: رؤیت منّت، و جهد خدمت، و بیم خاتمت. رؤیت منّت خلیل راست که میگفت: «الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ». جهد خدمت حبیب راست که وی را گفت: «ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی‌». بیم خاتمت یوسف صدّیق راست که گفت: «تَوَفَّنِی مُسْلِماً». ,

هر که در میدان عبودیت در صف خدمت بایستاد و قدم بر گل مراد نهاد و حضرت عزّت را کعبه آمال خود ساخت، اللَّه نیز اهل مملکت را بخدمت او بدارد و در دو جهان کار وی بی وی بسازد، اینست که مصطفی (ص) گفت: «من کان للَّه کان اللَّه له» ,

هر کرا در عبودیّت مراقبت نیست بر بساط قربت او را مشاهدت نیست. ,

و بدانک سالکان راه عبودیت سه مرداند: یکی عابد نفس وی مقهور خوف عقوبت. یکی عارف دل وی مقهور سطوت قربت. یکی محبّ جان وی مقهور کشف حقیقت. هر گه که عابد خواهد تا بند مجاهدت از روزگار خود بردارد ناگاه در عنوان نامه عتاب حق نگرد، در مقام خجل سر افکنده گردد، بزبان ندامت عذر خواهد. و هر گه که عارف خواهد تا علم شادی و بسطت بحکم قربت ظاهر کند، ناگاه سلطان هیبت حق پیدا گردد، در وهده دهشت افتد، گهی نظاره جلال کند از هیبت بگدازد، همه حیرت بر حیرت بیند، گهی نظاره جمال کند از شادی و طرب بنازد، همه نور و سرور بیند، بزبان حال گوید: ,

قوله تعالی: «وَ قَضی‌ رَبُّکَ» خدای تو فرمود و وصیّت کرد، «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» که مپرستید بخدایی مگر او را، «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» و نیز بپدر و مادر که نیکویی کنید با ایشان، «إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ» اگر چنانست که بپیری رسند در زندگانی تو، «أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما» یکی از ایشان یا هر دو، «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» نگر که ایشان را نگویی اف، «وَ لا تَنْهَرْهُما» و بآواز بلند با ایشان سخن نگویی، «وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً (۲۳)» و با ایشان سخنی آزاده نیکو گوی‌ ,

«وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ» و ایشان را بفروتنی و فروتری بر تواضع و خدمتکاری در پای آر، «وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما» و بگوی خداوند من ببخشای بر ایشان، «کَما رَبَّیانِی صَغِیراً (۲۴)» چنانک مرا بپروردند و من خرد بودم. ,

«رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما فِی نُفُوسِکُمْ» خداوند شما داناست بآنچ در تنهای شماست، «إِنْ تَکُونُوا صالِحِینَ» اگر چنانست که از نیکانید، «فَإِنَّهُ کانَ لِلْأَوَّابِینَ غَفُوراً (۲۵)» او تائبان را و باز گروندگان را با او آمرزگارست. ,

«وَ آتِ ذَا الْقُرْبی‌ حَقَّهُ» حق خویشاوند از مال خود او را ده، «وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ» و درویش را و راهگذری را، «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً (۲۶)» و مال خویش بیهوده ضایع مکن ضایع کردنی. ,

آثار رشیدالدین میبدی

3 اثر از ۱۷- سورة بنى اسرائیل- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۱۷- سورة بنى اسرائیل- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.