3 اثر از ۱۷- سورة بنى اسرائیل- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۱۷- سورة بنى اسرائیل- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار رشیدالدین میبدی / کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی / ۱۷- سورة بنى اسرائیل- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار

۱۷- سورة بنى اسرائیل- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی

قوله تعالی: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ» بزرگوار تهنیتی و تمام تشریفی و عظیم کرامتی که اللَّه تعالی جل جلاله با مؤمنان فرزندان آدم کرد که در بدو کار و مفتتح وجود روز میثاق ایشان را در قبضه صفت جای داد و ایشان را بنعت لطف محلّ خطاب خود گردانید و با ایشان عهد و پیمان دوستی بست، باز چون در دنیا آمدند ایشان را صورت نیکو و شکل زیبا و خلعت تمام داد و بدانش و عقل و نطق و فهم و فرهنگ بیار است، ظاهر بتوفیق مجاهدت و باطن بتحقیق مشاهدت، و معرفت از ایشان دریغ نداشت، در رحمت و کرامت خود بر ایشان گشاد و ایشان را بر بساط مناجات بداشت تا هر گه که خواهند او را خوانند و از وی خواهند و با وی راز گویند. ,

در بعضی آثار نقل کرده‌اند که اللَّه تعالی جلّ جلاله گفت: عبادی سارّونی فان لم تفعلوا فناجونی و حدّثونی فان لم تفعلوا فاسمعوا منّی فان لم تفعلوا فانظروا الیّ فان لم تفعلوا فکونوا ببابی و ارفعوا حوائجکم الیّ فانّی اکرم الاکرمین. ,

و از آن تکریمست که پیش از سؤال ایشان را عطا داد و پیش از استغفار ایشان را بیامرزید چنانک در خبر است: اعطیتکم قبل ان تسألونی و غفرت لکم قبل ان تستغفرونی. ,

و از آن تکریمست که در میان آفریدگان ایشان را بمهر و محبت مخصوص کرد آنچ فریشتگان را نداد و با کرّوبیان و روحانیان آسمان نگفت، با ایشان گفت: «یحبهم و یحبونه رضی اللَّه عنهم و رضوا عنه و الذین آمنوا اشد حبا للَّه فاذکرونی اذکرکم» ,

قوله تعالی: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ» بشب خیز و نماز کن، «نافِلَةً لَکَ» این افزونی است بر تو، «عَسی‌ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ» واجب کرد خدای تعالی ترا بر خود که ترا بر پای کند، «مَقاماً مَحْمُوداً (۷۹)» از ایستاد نگاهی که ترا در آن بستایند. ,

«وَ قُلْ رَبِّ» و بگوی خداوند من، «أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ» در آر مرا در آورد براستی و نیکویی، «وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ» و بیرون بر مرا بیرون برد براستی و نیکویی، «وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً (۸۰)» و از نزدیکی خود مرا دست رسی و نشانی ده و نیرویی ده که مرا یار بود ,

«وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ» و بگوی که براستی و درستی آمد، «وَ زَهَقَ الْباطِلُ» و کژی شد و نیست گشت، «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً (۸۱)» بدرستی که کژی شدنی بود ,

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ» و فرو میفرستیم از قرآن، «ما هُوَ شِفاءٌ» چیزی که آن آسانی است، «وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» و بخشایشی گرویدگان را، «وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ» و نفزاید کافران را، «إِلَّا خَساراً (۸۲)» مگر زیانکاری. ,

قوله تعالی: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ» هجد اذا نام و تهجّد اذا سهر و القی‌ الهجود عن نفسه و مثله تحرّج و تأثّم اذا القی الحرج و الاثم عن نفسه، و التهجّد ترک النّوم للصّلوة فان لم یصلّ فلیس بتهجّد، و المعنی: قم بعد النّوم فصلّ و لا یکون التهجّد الّا بعد النّوم. ,

قال الحجّاج بن عمرو المازنی: یحسب احدکم اذا قام من اللّیل فصلّی حتّی یصبح ان قد تهجّد انّما التهجّد الصّلاة بعد رقدة ثم الصّلاة بعد رقدة تلک کانت صلاة رسول اللَّه (ص) و کان (ص) یعجبه التهجّد من اللّیل. ,

روی حمید بن عبد الرّحمن بن عوف عن رجل من الانصار انّه کان مع رسول اللَّه (ص) فی سفر فقال لانظرن کیف یصلّی النّبی (ص) قال فنام رسول اللَّه (ص) ثمّ استیقظ فرفع رأسه الی السّماء فتلا اربع آیات من آخر سورة آل عمران: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» الآیة... ثمّ اهوی بیده الی القربة و اخذ سواکا فاستن به ثمّ توضّأ ثمّ صلّی ثمّ نام ثمّ استیقظ فصنع کصنیعه اوّل مرّة و یرون انّه التهجّد الّذی امره اللَّه عزّ و جل. ,

... قوله: «فَتَهَجَّدْ بِهِ» ای بالقرآن، «نافِلَةً لَکَ» رسول خدا تنها باین آیت مخاطب است که نماز شب تنها بر وی فریضه کردند و «نافِلَةً لَکَ» معنی آنست که فریضة فرضها اللَّه علیک فضلا عن الفرائض الّتی فرضها علیک و زیادة. قتادة گفت نماز شب در ابتداء اسلام بر وی فرض بود، پس منسوخ گشت و او را بترک آن رخصت دادند، باین قول نافله بمعنی تطوّع و فضیله است، فانّ النّافلة ما لیس بواجب میگوید بشب نماز کن و آن ترا تطوّعیست و فضیلتی و غنیمتی نه واجب. ,

قوله تعالی: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ» بدان که از اول نماز شب تا بوقت بام دوازده ساعتست، ربّ العالمین جلّ جلاله و تقدّست اسمائه هر ساعتی وقت وظیفه طاعت فرقتی از فرق اهل خدمت ساخته: اول ساعت از ساعات شب وقت عبادت و طاعت پریان بود، صفها بر کشند و بخدمت بایستند. دوم ساعت وقت نماز جانوران اهل دریا بود. سوم ساعت وقت نماز خلقان زیر زمین بود. ,

چهارم ساعت وقت نماز صابران بود. پنجم وقت نماز فریشتگان خدا بود. ششم وقت نماز و تسبیح ابر و میغ بود. هفتم وقت آرام خلایق و تفکّر اهل حضرت بود. هشتم وقت آرایش بهشت و تعریف جنّات عدن بود. نهم وقت نماز کرام الکاتبین بود. دهم آن ساعتست که درهای آسمان بگشایند و مقرّبان بدرها برآیند و زجل تسبیح و صیاح تهلیل و اصوات تکبیر و نغمات ذکر ایشان عالم قدس بگیرد، اندرین ساعت هر که از خداوند جلّ جلاله حاجتی خواهد اجابت یابد. یازدهم وقت انتشار برکات بود بر زمین که ودایع راحت و بدایع قدرت در جواهر زمین تعبیه کنند. و ساعت دوازدهم که نسیم سحر از مطلع خویش عاشق وار نفس سرد بر آرد آن ساعت وقت نیاز دوستان بود و ساعت راز محبّان و هنگام ناز عاشقان، آن ساعت درهای بهشت گشاده و آن باد سحر گاهی با آن لطافت و راحت و لذت از جانب جنّات عدن روان. ,

داود پیغامبر (ع) از جبرئیل پرسید که اندر شب کدام وقت فاضلتر؟ گفت‌ ندانم لکن هر شب بوقت سحر عرش ملک بر خود بجنبد. ,

و فی بعض الآثار یقول اللَّه عزّ و جل ان احبّ احبّای الیّ الّذین یستغفرون بالاسحار اولئک الّذین اذا اردت باهل الارض شیئا ذکرتهم فصرفت به عنهم خنک مر آن بندگان که بوقت سحر استغفار کنند و شراب مهر بجام عشق در آن وقت سحر نوش کنند. ,

قوله تعالی: «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسی‌ تِسْعَ آیاتٍ» دادیم موسی را نه آیت، «بَیِّناتٍ» پیغامهای روشن، «فَسْئَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ» پرس از علماء جهودان،«إِذْ جاءَهُمْ» آن گه که بایشان آمد، «فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ» و فرعون گفت او را، «إِنِّی لَأَظُنُّکَ یا مُوسی‌ مَسْحُوراً (۱۰۱)» من چنین می‌دانم ای موسی که با تو جادویی کرده‌اند. ,

«قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ» گفت نیک دانی، «ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ» که نفرستاد این پیغامها را، «إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» مگر خداوند آسمان و زمین، «بَصائِرَ» پیغامهای روشن هویدا، «وَ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً (۱۰۲» و من می‌پندارم ای فرعون که ترا تباهی و نیستی داده‌اند و هلاک از تو بر آورده. ,

«فَأَرادَ أَنْ یَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ» خواست فرعون که ایشان را از زمین مصر بشکیزاند، «فَأَغْرَقْناهُ» بآب بکشتیم او را، «وَ مَنْ مَعَهُ جَمِیعاً (۱۰۳)» و هر که با وی بود بیکبار. ,

«وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِی إِسْرائِیلَ» و پس غرق فرعون، بنی اسرائیل را گفتیم، «اسْکُنُوا الْأَرْضَ» اکنون در زمین ایشان در مصر بنشینید، «فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ» چون هنگام رستاخیز آید، «جِئْنا بِکُمْ لَفِیفاً (۱۰۴)» آریم شما را با ایشان بهم. ,

قوله تعالی: «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسی‌ تِسْعَ آیاتٍ بَیِّناتٍ» هؤلاء التّسع هی: «ان لا تشرکوا بی شیئا، و لا تسرفوا، و لا تزنوا، و لا تقتلوا النفس التی حرمت‌ الا بالحق، و لا تسحروا، و لا تقربوا مال الیتیم، و لا تسعوا ببری‌ء الی السلطان، و لا تعدوا فی السبت، و لا تأکلوا الربوا» صفوان بن غسّان المرادی گفت: جهودی از رسول خدای تعالی پرسید که این نه آیت کدام‌اند؟ و رسول خدا (ص) همچنین جواب داد که گفتیم. ,

ابن عباس و مجاهد و ضحّاک و جماعتی مفسران می‌گویند این نه آیت همانند که در آن آیت دیگر گفت: «فِی تِسْعِ آیاتٍ» و هی: العصا، و الید البیضاء، و الطوفان، و الجراد، و القمل، و الضّفادع، و الدّم، و السّنون لاهل البوادی. قال الحسن السّنون و نقص الثّمرات واحدة، و التّاسعة تلقف العصا ما یأفکون. و قال ابن عباس التّاسعة ازالة العقدة التی کانت بلسانه، و قیل التاسعة الطّمس و هو قوله: «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلی‌ أَمْوالِهِمْ»، «فَسْئَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ» ای فسئل یا محمّد المؤمنین من قریظة و النّضیر، «إِذْ جاءَهُمْ» یعنی جاء آباءهم بپرس ای محمد از مؤمنان قریظه و نضیر ایشان که کتاب خوانده‌اند که میان موسی و فرعون و قوم وی چه رفت آن گه که موسی بایشان آمد؟ یعنی که تا جهودان صدق قول رسول بدانند از گفتار علماء خویش، قومی گفتند: «فَسْئَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ»، این خطاب با موسی است و معنی آنست که: سل فرعون اطلاق بنی اسرائیل، موسی را نه آیت دادیم و او را گفتیم بنی اسرائیل را از فرعون بخواه، اینجا سخن تمام شد. آن گه بر استیناف گفت: «إِذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یا مُوسی‌ مَسْحُوراً» ای سحرت فأزیل عقلک، و قیل خدعت و حملت علی ما تقول، و قیل مسحور بمعنی ساحر کمیمون بمعنی یا من و مأتیّ بمعنی آت «قالَ» موسی «لَقَدْ عَلِمْتَ» یا فرعون بقلبک، «ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ» الآیات التسع. «إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ» لک، هذا کقوله: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا». و قرأ الکسائی: «لقد علمت» بالضم علی انّ موسی اخبر عن نفسه. و روی انّ علیّا (ع) قال و اللَّه ما علم عدوّ اللَّه و انّما علم موسی و الاوّل اظهر لانّ علم موسی (ع) لا یکون حجّة علی فرعون، و قوله: «بَصائِرَ» ای عبرا و دلائل و نصبها علی الحال. و قیل نصبها علی المفعول له ای لتبصّر بها، «وَ إِنِّی لَأَظُنُّکَ» ای لاعلمک «یا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً» ممنوعا من الخیر، و قیل مهلکا. و قیل هالکا. قال ابن عباس: المثبور الذی لا عقل له فی دینه و معاشه. ,

«فَأَرادَ» یعنی فرعون، «أَنْ یَسْتَفِزَّهُمْ» یخرجهم و یقلعهم من ارض مصر، یعنی موسی و بنی اسرائیل، «فَأَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ جَمِیعاً». ,

«وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ» ای من بعد هلاک فرعون و قومه: «لِبَنِی إِسْرائِیلَ اسْکُنُوا الْأَرْضَ» ای مصر و الشّام، هذا کقوله: «وَ أَوْرَثْناها بَنِی إِسْرائِیلَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ»، «فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ» ای القیامة و الوعد الموعود، «جِئْنا بِکُمْ» من قبورکم الی الموقف، «لَفِیفاً» مجتمعین مختلطین قد التفّ بعضکم ببعض لا تتعارفون و لا ینحاز احد منکم الی قبیلته و حیّه، و هو من قول العرب: لفّت الجیوش اذا اختلطوا و وحّد اللّفیف و هو خبر عن الجمع لانه بمعنی المصدر. و قیل: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ» ای نزول عیسی (ع)، «جِئْنا بِکُمْ لَفِیفاً» ای جماعات من قبائل شتّی. ,

قوله تعالی: «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسی‌ تِسْعَ آیاتٍ بَیِّناتٍ» الآیة... موسی را فرستادند بپیغامبری باسرائیلیان با نشانهای روشن و معجزهای پیدا چون عصا و ید بیضا و غیر آن، همچنین مصطفی عربی را (ص) فرستادند بپیغامبری بکافه جهانیان و معجزه وی قرآن کلام رحمن، نامه خداوند جهان ببندگان، اما فرقست میان ایشان، موسی رفت و معجزه وی با وی رفت و مصطفی (ص) رفت و معجزه وی میان مؤمنان ماند تا بقیامت از آنک نبوّت وی هم چنان پیوسته و بمانده تا برستاخیز، همه پیغامبران بصفت رسالت عزیز بودند و معجزه ایشان مخلوق، باز محمّد عربی (ص) باللّه تعالی عزیز بود و معجزه وی نامخلوق، او که باللّه عزیز بود معجزتش صفت او بود لا جرم دست خلق بدو نرسید و در مأمن حفظ حق بماند که میگوید جلّ جلاله: «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ». ,

باز موسی کلیم (ع) که عزّ وی بعصا بود ببین تا اسرائیلیان با وی چه کردند، موسی در خواب شد ایشان عصا را بدزدیدند و آن را بدو نیم کردند و در زیر زمین پنهان کردند، موسی (ع) از خواب در آمد عصا ندید گفت بار خدایا عصاء من کو؟ ندا آمد که یا موسی عصا را بدو نیم کردند و در زیر زمین پنهان کردند، گفت بار خدایا کجا پنهان کردند و که پنهان کرد؟ فرمان آمد که ای موسی من نگویم که من پرده بندگان ندرم، لکن ای موسی همانجا که ایستاده‌ای آواز ده تا من عصا را سمع دهم و نطق دهم تا بشنود و جواب دهد، موسی عصا را بر خواند، آن زمین بفرمان اللَّه تعالی شکافته شد و عصا بلبّیک جواب داد و از زمین هم چنان بدو نیم کرده بر آمد تا موسی شکسته بدید آن گه در آن حال درست شد و پیوسته گشت. اینجا لطیفه‌ای نیکو بشنو: چنانستی که‌ اللَّه تعالی گفتی اگر من عصا بموسی درست نمودمی وی عیب شکستگی در وی ندیدی شکسته نمودم آن گه درست کردم تا قدرت و منّت من بیند، همینست حال بنده گناهکار، این دبیران که بر وی رقیب گردانیده‌ام نه بآنست که تا فردا او را رسوا کنم لکن تا فردا نامه نبشته بوی نمایم و دانند که بر ما هیچ نرفته است و هیچ بما فرو نشده، کار شکسته وی بوی نمایم تا عیب خود و کردار خود بیند و سزای خود بشناسد، آن گه من بسزای خود شکسته وی درست گردانم و فضل خود بوی نمایم تا منّت همه از من بیند. ,

موسی را معجزه‌ای دادم که دست دشمنان بوی رسید، مصطفی عربی را (ص) معجزه‌ای دادم که دست هیچ دشمن هرگز بوی نرسید، ششصد و اند سال گذشت تا هزاران دشمنان ازین زندیقان و خصمان دین کوشیدند تا در قرآن طعنی زنند و نقصی آرند نتوانستند، همه رفتند و قرآن بی عیب و نقصان بماند، خود می‌گوید جلّ جلاله و تقدّست اسمائه: «وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ» القرآن حقّ و نزوله حقّ و منزله حقّ و المنزل علیه حقّ و القرآن بحقّ نزل و من حقّ نزل و علی حقّ نزل. ,

«وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی‌ مُکْثٍ» قرآن نه بیکبار از آسمان فرو آمد بلکه بتضاعیف روزگار و ترادف اوقات فرو آمد، آیت آیت و سورت سورت بمدّت بیست سال یا بیست و سه سال علی اختلاف الرّوایات، این تفریق از بهر آن کردیم تا گرفتن آن و یاد داشتن آن بر مصطفی (ص) و بر امّت آسان باشد و بر دلهاشان استوار و محکم بنشیند و جای گیرد و نیز تا شرف و کرامت مصطفی (ص) در آن پیدا شود که پیوسته از حضرت عزّت بوی پیغام و نامه می‌آید و تا بزرگوار و شریف بنده‌ای نباشد او را این تخصیص ندهد که پیوسته بسخنان و پیغام خود او را می‌نوازد. ,

آثار رشیدالدین میبدی

3 اثر از ۱۷- سورة بنى اسرائیل- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۱۷- سورة بنى اسرائیل- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.