9 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار منوچهری دامغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار منوچهری دامغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

قصاید و قطعات در دیوان اشعار منوچهری دامغانی

1 الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست نه ابرست و نه خورشید، نه بادست و نه گردست

2 بیار ای بت کشمیر، شراب کهن پیر بده پر و تهی گیر که مان ننگ و نبردست

3 از آن باده که زردست و نزارست ولیکن نه از عشق نزارست و نه از محنت زردست

4 به جان اندر قوتست و به مغز اندر مشکست به چشم اندرنورست و به روی اندر، وردست

1 دوستان! وقت عصیرست و کباب راه را گرد نشانده‌ست سحاب

2 سوی رز باید رفتن به صبوح خویشتن کردن مستان و خراب

3 نیمجوشیده عصیر از سر خم درکشیدن، که چنینست صواب

4 رادمردان را هنگام عصیر شاید ار می‌نبود صافی و ناب

1 ای با عدوی ما گذرنده ز کوی ما ای ماهروی شرم نداری ز روی ما؟

2 نامم نهاده بودی بدخوی جنگجوی با هر کسی همی گله کردی ز خوی ما

3 جستی و یافتی دگری بر مراد دل رستی ز خوی ناخوش و از گفتگوی ما

4 اکنون به جوی اوست روان آب عاشقی آن روز شد که آب گذشتی به جوی ما

1 در خمار می دوشینم ای نیک حبیب آب انگور دو سالینه‌م فرموده طبیب

2 آب انگور فرازآور یا خون مویز که مویز ای عجبی هست به انگور قریب

3 شود انگور زبیب آنگه کش خشک کنی چون بیاغاری انگور شود، خشک زبیب

4 این زبیب ای عجبی مردهٔ انگور بود چون ورا تر کنی زنده شود اینت غریب

1 المنة لله که این ماه خزانست ماه شدن و آمدن راه رزانست

2 از بسکه درین راه رز انگور کشانند این راه رز ایدون چو ره کاهکشانست

3 چون قوس قزح برگ رزان رنگبر نگند در قوس قزح خوشهٔ انگور گمانست

4 آبی چو یکی کیسگکی از خز زردست در کیسه یکی بیضهٔ کافور کلانست

1 همی‌ریزد میان باغ، لؤلؤها به زنبرها همی‌سوزد میان راغ، عنبرها به مجمرها

2 ز قرقویی به صحراها، فروافکنده بالش‌ها ز بوقلمون به وادی‌ها، فروگسترده بسترها

3 زده یاقوت رمانی به صحراها به خرمن‌ها فشانده مشک خرخیزی، به بستان‌ها به زنبرها

4 به زیر پر قوش اندر، همه چون چرخ دیباها به پر کبک بر، خطی سیه چون خط محبرها

1 ای ترک ترا با دل احرار چه کارست نه این دل ما غارت ترکان تتارست

2 از ما بستانی دل و ما را ندهی دل با ما چه سبب هست ترا، یا چه شمارست

3 ما را به از این دار و دل ما به از این جوی من هیچ ندانم که مرا با تو چه کارست

4 هرگاه که من جهد کنم دل به کف آرم بازش تو بدزدی ز من این کارنه کارست

1 غرابا مزن بیشتر زین نعیقا که مهجور کردی مرا ازعشیقا

2 نعیق تو بسیار و ما را عشیقی نباید به یک دوست چندین نعیقا

3 ایا رسم و اطلال معشوق وافی شدی زیر سنگ زمانه سحیقا

4 عنیزه برفت از تو و کرد منزل به مقراط و سقط اللوی و عقیقا

1 چو از زلف شب باز شد تاب‌ها فرو مرد قندیل محراب‌ها

2 سپیده‌دم، از بیم سرمای سخت بپوشید بر کوه سنجاب‌ها

3 به میخوارگان ساقی آواز داد فکنده به زلف اندرون تاب‌ها

4 به بانگ نخستین از آن خواب خوش بجستیم چون گو ز طبطاب‌ها

1 آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست ای دوست بیار آنچه مرا داروی خوابست

2 چه مرده و چه خفته که بیدار نباشی آن را چه دلیل آری و این را چه جوابست

3 من جهد کنم بی‌اجل خویش نمیرم در مردن بیهوده، چه مزد و چه ثوابست

4 من خواب ز دیده به می ناب ربایم آری عدوی خواب جوانان می نابست

آثار منوچهری دامغانی

9 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار منوچهری دامغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار منوچهری دامغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی