آثار محمد کوسج

صفحه 3 از 4
4 اثر از برزونامه (بخش کهن) محمد کوسج در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر برزونامه (بخش کهن) محمد کوسج شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار محمد کوسج / برزونامه (بخش کهن) محمد کوسج

برزونامه (بخش کهن) محمد کوسج

1 وزین روی گردان ایران تمام رسیدند نزدیک ایوان سام

2 به خوردن نهادند سر روز و شب نیاسود از خنده شان هیچ لب

3 نبد کارشان جز می و خفت و خورد کس اندیشه مکر سوسن نکرد

4 سر پهلوانان ز می گشت شاد به شادی جهاندار کردند یاد

1 چو طوس آمد از نزد گردان به در دل از درد پر کین و پر غم جگر

2 همی رفت بر راه ایران زمین سری پر ز باد و دلی پر زکین

3 ز مستی نبودش خبر از جهان همی راند بر راه و رسم مهان

4 سپهبد همی راند تا نیمروز ز بزم سر افراز گیتی فروز

1 یکی خیمه ای دید آراسته چو گنج شهنشاه پر خواسته

2 یکی ماهرویی فراز درش به گوهر بیاراسته پیکرش

3 چو گودرز کشواد ازین گونه دید همی باره نزدیک خیمه کشید

4 چو گودرز نزدیک او شد فراز چنین گفت با سوسن چاره ساز

1 دگر باره سوسن خروشی شنید که گفتی زمین را همی بردرید

2 سر سروان گیو گودرز راد همی تاخت هر سوی بر سان باد

3 خروشان و جوشان چو شیر ژیان همی تنگ بسته به ره بر میان

4 یکی گرزه گاو پیکر به دست سراسیمه می رفت بر سان مست

1 چو مر گیو را برد پرخاشخر پدید آمد از دور بار دگر

2 ستور و خروش و همیدون سوار درخشیدن تیغ آهن گزار

3 ز مستی خروشنده چون شیر نر به گردون رسیده سر کینه ور

4 همی راند باره به کردار باد کز آن روشنایی دلش گشت شاد

1 چو از تیره شب نیمه ای در گذشت ستاره ز گردنده گردون بگشت

2 خروشی به گوش آمدش چاره گر بدان سان که گوش ورا کرد کر

3 یکی گرزه گاو پیکر به دست سر نامداران خسرو پرست

4 جهان جوی بیژن گو شیر گیر که از خشم او شیر گشتی چو قیر

1 فرامرز کز پیش رستم برفت پی اسب گردان ایران گرفت

2 به کردار دریای کین بر دمید همی راند تا نزد خیمه رسید

3 نگه کرد و دید اندر آن ساده دشت که چشمش ز دیدار او خیره گشت

4 نشان پی اسب ایرانیان بدان جایگه دید شیر ژیان

1 چو بشنید ازو این سخن زال زر بدو گفت کای ترک پرخاشخر

2 تو را تیغ باید که بران بود چه باشد گرش نرخ ارزان بود

3 به پیری کنون آنت آرم به روی که دیگر نیایدت رزم آرزوی

4 ببینی به میدان ز من دست برد چنان چون بود رسم مردان گرد

1 وزین روی رستم چو شیر ژیان بیامد بر پیلسم در زمان

2 به تندی برو تیر باران گرفت کمند و کمان سواران گرفت

3 چو پیکار او دید ترک دلیر بدو گفت کای نامور نره شیر

4 مرا رزم گردان بدی بزمگاه نترسم چو بینم چو تو صد سپاه

1 چو دستان فرامرز یل را بدید رخ پهلوان همچو گل بشکفید

2 (بدو گفت کای بچه نره شیر بدین سان بود ساز مرد دلیر)

3 (سپه را بر آیین گردان بدار نگه کن برین گردش روزگار)

4 (که تا من ببستم به مردی کمر ندیدم به میدان چنین کینه ور)

آثار محمد کوسج

4 اثر از برزونامه (بخش کهن) محمد کوسج در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر برزونامه (بخش کهن) محمد کوسج شعر مورد نظر پیدا کنید.