11 اثر از مثنویات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.

مثنویات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی

1 گرت در سینه چشمی هست روشن به عبرت بین درین فیروزه گلشن

2 ازین گلها که بینی گلشن آباد به رنگ و بوی، چون طفلان، مشو شاد

3 که باد تند این خاک خطرناک چنین گلهای بسی کرده‌ست خاشاک

4 درین پیرانه عقل آن را پسندد که در وی رخت بندد دل نه بندد

1 صبا چون باغ را پیرایه نو کرد دل بلبل به روی گل گرو کرد

2 درین موسم که از دل‌های پر سوز به شسته گرد غم باران نوروز

3 دل شاه از جدائی ریش مانده گرفتار هوای خویش مانده

4 اگر بشنیدی از مرغی نوائی برآوردی به درد از سینه وائی

1 بسی دیدم درین گردنده دولاب ندیدم هیچ دورش بر یکی آب

2 اگر خورشید این ساعت بلند است زمان دیگر از پستی نژند است

3 مکن تکیه به صد رو مسند و تخت خس است این جمله چون بادی وزو سخت

4 ز تاراج سپهر دون بیندیش که صد شه را کند یک لحظه درویش

1 گشت چو ثابت که به هند است هوا نایب جنت ز بسی برگ و نوا

2 چون بهر اقلیم که جنبد قلمی نیست به از دانش حکمت رقمی

3 گر به حکمت سخن از روم شده فلسفه ز آنجا همه معلوم شده

4 رومی از آن گونه که افگند برون برهمنان داشت از آن مایه فزون

1 شبی داده جهان را زیور و روز مهی چون آفتاب عالم افروز

2 فلک نوری که گرد آورده از مهر از آن گلگونه کرده ماه را چهر

3 مهی خورشید وام از نور جاوید دو چندان باز داده وام خورشید

4 به خواب خوش جهانی آرمیده ازین خوشتر، جهان خوابی ندیده

1 دلیری کاو صف مردان بدیده‌ست نه بازش، دیده در خواب آرمیده‌ست

2 گوی را زیبد اندر زیر، توسن که صف تیغ داند باغ سوسن

3 رود یک سر چو باد آن جا که یک سر چو برگ بید بارد، تیغ و خنجر

4 نیندازد، گر آید ببر و یا شیر چو نیلوفر، سپر، بر آب شمشیر

1 کشور هند است بهشتی به زمین حجتش اینک به رخ صفحه ببین

2 حجت ثابت چو در آن نیست شکی هفت بگویم به درستی نه یکی:

3 اولش این است که آدم به جنان چون ز عصی خستگی‌ای یافت چنان

4 زخم عصی خورد بد انسان ز کمین کز فلک افتاد به سختی به زمین

1 شبی چون سینهٔ عشاق پر دود ز تاریکی چو جانهای غم اندود

2 فلک دودی ز دوزخ وام کرده سرشته زاب غم شب نام کرده

3 اگر چه رهبر خلقند انجم در آن ظلمات هائل کرده ره گم

4 سیاهی بس که بسته ذیل جاوید گریزان شب پرک هم سوی خورشید

1 سر فرمان سپاس باد شاهی که برتر نیست زو فرمانروائی

2 گهی نعمت دهد گه بی‌نوائی گه آرد پادشاهی گه گدائی

3 ازو بر هر سری مهری نهانی است وگر خشم آورد هم مهربانی است

4 از آن پس داد با اندک غباری به نور دیدهٔ خود خار خاری

1 چو مرد آید برون از عهدهٔ عهد به کارش بخت و دولت را بود جهد

2 نشیند اهل دولت را به سینه چو می در جام و گوهر در خزینه

3 نماند چون بنفشه کز سر انجام چو سرو راست ز آزادی برد نام

4 شکوه مرد در عهد درست است مدان مرد، آنکه گاه عهد سست است

آثار امیرخسرو دهلوی

11 اثر از مثنویات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات در دیوان اشعار امیرخسرو دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.