1 شمعی که به رخسار نکو بودی گرم دید آن رخ و چون موم شدش آن دل نرم
2 پیش قد و چشم و خدمتش در بستان نرگس ز حیا برآید و یرو از شرم
1 گفتم که چه شوم تیغ تو را گفت سپر گفتم که ز تیرت چه کنم گفت حذر
2 گفتم که چو اشکم بود گفت که سیم گفتم که چو رویم چه بود گفت که زر
1 قول و غزلی که دل رباید همه را چنگت بوصول چپ سراید همه را
2 چنگ تو بچنگ زلف خوبان ماند ز آنرو که شکستنش خوش آید همه را
1 دی از سر اسب ای قمر خانه نشین گر آژنگ فتادی که کند عیب تو زین
2 تو برگ گلی و اسب تو باد صباست از باد صبا برگ گل افتد بزمین
1 با قامتت ای لاله رخ سوسن بوی از جای رود چو آب سرو لب جوی
2 پیش رخ تو زسیلی باد صبا گل هم بطبانچه سرخ میدارد روی
1 گفتم که چه ریزد ز لبت گفت قند گفتم که چه خیزدت ز مو گفت کمند
2 گفتم که بفرما سخنی گفت خموش گفتم بشکر خنده درا گفت مخند
1 خط تو که خوانند خط ریحانش سنبل نکشد سر ز خط فرمانش
2 گر در رخ تو کج نگردد صورت چین نقاش بانگشت کشد چشمانش
1 گفتم روزم گفت بدین روز مناز گفتم که شبم گفت مکن قصه دراز
2 گفتم زلف گفت که در مار مپیچ گفتم خالت گفت برو مهره مباز
1 با پسته شیرین تو شکر هیچ است با سنبل مشگین تو عنبر هیچ است
2 گویند که هیچ است ز تنگی دهنت من هیچ ندیده ام سخن در هیچ است
1 بر گوش رسد همی نوا خوانی دل جان بی خبر است از غم پنهانی دل
2 از سوز درون هیچ نگویم لیکن از چهره عیانست پریشانی دل