1 گفتم چه خورم در طلبت گفت که خون گفتم چه بود حال دلم گفت جنون
2 گفتم که مرا کی بکشی گفت اکنون گفتم که ز قیدت بجهم گفت که چون؟
1 گفتم که چه خواهی که دهم گفت که جان گفتم که چه خواهی که دهی گفت امان
2 گفتم که چه گیری زبرم گفت کنار گفتم که چه داری چو تنم گفت میان
1 در ملک وجودم بجز از دوست مجو در خانه دل نیست کسی غیر از او
2 مانند کبوتر این دل شیدایم پر میزند و مدام گوید یا هو
1 گفتم چه زنم در غم تو گفت که آه گفتم چه کنم در پی تو گفت نگاه
2 گفتم که کجا روم ز دست غم تو گفتا که بتون و تنجه و آب سیاه
1 ما روی تو بینیم نبینیم به ماه تا روی تو بینم نبینم به ماه
2 راهی که رساند بتو ما را شب هجر با روی تو بینیم نبینیم به ماه
1 ای آیت کارگاه صنع صمدی چندی پی تکمیل در این کالبدی
2 هر روز که از زندگیت می گذرد گامی است بسوی جایگاه ابدی
1 ای آنکه تویی سوار در هر هنری از وعده اسب دادیم دی خبری
2 بی همتی است اسب تنهها بتو داد خواهیم روانه کرد اسبی و خری
1 ای گشته تو مشهور به شیرین سخنی در نقل رباعیات تو پنج منی
2 بربکر ربابیت چو بیند گوید کاندر غلطم که من توام یا تو منی
1 با قامتت ای لاله رخ سوسن بوی از جای رود چو آب سرو لب جوی
2 پیش رخ تو زسیلی باد صبا گل هم بطبانچه سرخ میدارد روی
1 زلف تو که داشت عادت دل شکنی میگفت به مشگ از پریشان سخنی
2 من با تو چنانم ای نگار چینی کاندر غلطم که من توام یا تو منی