1 ای آیت کارگاه صنع صمدی چندی پی تکمیل در این کالبدی
2 هر روز که از زندگیت می گذرد گامی است بسوی جایگاه ابدی
1 آن میر که در سماع سوزی دارد سگ روی غلام همچو پوزی دارد
2 گویند غلام او خطی دارد سبز خط نی تو بگو جوالدوزی دارد
1 در ملک وجودم بجز از دوست مجو در خانه دل نیست کسی غیر از او
2 مانند کبوتر این دل شیدایم پر میزند و مدام گوید یا هو
1 هرگز نکشیدم آن سر زلف بخم چون دال بدست خویش الا بقلم
2 تا ابروی تو نون و دهانت میم است چشمم ز خیال هر دو باشد پرنم
1 گفتم مستی گفت که آری بخدا گفتم مگذار گفت که بگذار مرا
2 گفتم بازا گفت که از من بازا گفتم رفتم گفت دگر باز میا
1 تا فکرت من نهاد بنیان سخن آباد شد از من طرب آباد سخن
2 میخواست سخن ز دست بی طبعان داد دادم باشارت خرد داد سخن
1 ای گشته تو مشهور به شیرین سخنی در نقل رباعیات تو پنج منی
2 بربکر ربابیت چو بیند گوید کاندر غلطم که من توام یا تو منی
1 گفتم چه کند دفع غمم گفت که می گفتم چه زند راه دلم گفت که نی
2 گفتم که تو داری دل من گفت که کو گفتم ز غمت جان بدهم گفت که کی
1 ای مالک روح از چه ترسی ز عدم قدرت ز فنای جسم کی گردد کم
2 گر فانی فی الله شوی جاویدی جاوید شود قطره چو پیوست به یم
1 با پسته تنگ تو شکر بر هیچ است با موی میان تو کمر بر هیچ است
2 گر بر دهنت کنم نظر هیچ مرنج زیرا که مرا از تو نظر بر هیچ است