1 دی جلوه گری بین که آراست مرا خوان کرم خدا مهیاست مرا
2 حلوا چو زغاره بود در سفره ما امروز همان زغاره حلواست مرا
1 قول و غزلی که دل رباید همه را چنگت بوصول چپ سراید همه را
2 چنگ تو بچنگ زلف خوبان ماند ز آنرو که شکستنش خوش آید همه را
1 گفتم مستی گفت که آری بخدا گفتم مگذار گفت که بگذار مرا
2 گفتم بازا گفت که از من بازا گفتم رفتم گفت دگر باز میا
1 با پسته شیرین تو شکر هیچ است با سنبل مشگین تو عنبر هیچ است
2 گویند که هیچ است ز تنگی دهنت من هیچ ندیده ام سخن در هیچ است
1 با پسته تنگ تو شکر بر هیچ است با موی میان تو کمر بر هیچ است
2 گر بر دهنت کنم نظر هیچ مرنج زیرا که مرا از تو نظر بر هیچ است
1 تا کی نبود با دل من تمکینت تا چند بود جور و جفا آئینت
2 پیوسته بکینه دلم می پیچد زلفین خم اندر خم چین بر چینت
1 دندان مرا چو درد پنهان بگرفت آن درد نهان در دل و در جان بگرفت
2 چون مرهم درد ها همه در لب تست آن لب باید بریز دندان بگرفت
1 کس خوبتر از تودر جهان ممکن نیست بس خوبتر از تو در جهان ممکن نیست
2 گر خوبی ماه پیکران بد مهریست پس خوبتر از تو در جهان ممکن نیست
1 در دور زمان لحظه ای آرامش نیست دنیای دنی مکان آسایش نیست
2 این عزت و جاه و شوکت و منصب و قال از بهر بشر بغیر آلایش نیست
1 انسان بمثل آینه باشد بالذات همواره بود مظهر حق این مرات
2 زیبد که بشر فخر و مباهات کند زین موهبت عظیم بر موجودات