1 شاه را از فضل و رحمت پادشاه ذوالجلال هم جمال ملک بخشیدست و ملک جمال
2 داعی جاه و جمال تو کمال است و ملک از سلاطین نیست کس را این کمال و این جلال
1 ای طالب معانی در شاعری ز هر در در حجره معاذی چون آیی و نشینی
2 از بس تواضع او را کوچک دل شناسی لیکن برادر او مرد بزرگ بینی
1 الا ای صوفی مکشوف باطن که بنمایی ره ارباب ورع را
2 بباطن صورت فقر دعا گوی چو بینی قطع کن از من طمع را
1 میزند بنگ صاف مرشد خاف غافل از ذوق باده غیبی است
2 گر چه آن شیخ کالنبی گویند کالنبی نیست شیخ کبنی است
1 ز ما ای صبا با محمد رسان خدا را درودی که او را سزاست
2 بگو با درود آنگهش در نهفت که ای ساز معنی ز طبع تو راست
3 گرفتم که باشد ترا صد گرفت بهر یک غزل کاختراعی مراست
4 نه آخر غریب دیار تواند ترا با غریبان خصومت چراست
1 حمیدک همی گفت با دوستان که ماموش مه پیکر و دوست روست
2 چو ما گربه ایم ای عزیزان چه عیب که ما موش را دوست داریم دوست
1 حسام کچل را یکی پیر راه کلاهی به بخشید و گفت آه آه
2 فتاد از سر سیز ما این کلاه بجایی که هرگز نروید براه
1 آن میرکه در سماع سوزی دارد سگ روی غلام همچو یوزی دارد
2 گویند غلام او خطی دارد سبز خط نی که ولی جوال دوزی دارد
1 قطعه مدح تو گردید ترک شد مکتوب عفو فرما ز دعاگو که قلم دیر کشید
2 ورنه آن گفته چون آب روان بود چنان که ببوسید خاک قدمت خواست دوید
3 تو روانی سخن بین که ز دروازه شهر تا در خلوت خاص تو بسه ماه رسید
1 جیم آقا گفت بهر قبر میر حافظی باید که ما سرنا چی ایم
2 چون حمید گر به این معنی شنید از مین برجست و گفتا ما چه ایم؟