چندان که نگاه میکنم از خیام نیشابوری رباعی 169
1. چندان که نگاه میکنم هر سویی
در باغ روان است ز کوثر جویی
1. چندان که نگاه میکنم هر سویی
در باغ روان است ز کوثر جویی
1. خوش باش که پختهاند سودای تو دی
فارغ شدهاند از تمنای تو دی
1. در کارگه کوزهگری کردم رای
در پایه چرخ دیدم استاد بپای
1. در گوش دلم گفت فلک پنهانی
حکمی که قضا بود ز من میدانی
1. زان کوزهٔ می که نیست در وی ضرری
پر کن قدحی بخور بمن ده دگری
1. گر آمدنم بخود بدی نامدمی
ور نیز شدن بمن بدی کی شدمی
1. گر دست دهد ز مغز گندم نانی
وز می دو منی ز گوسفندی رانی
1. گر کار فلک به عدل سنجیده بدی
احوال فلک جمله پسندیده بدی
1. هان کوزهگرا بپای اگر هشیاری
تا چند کنی بر گل مردم خواری
1. هنگام صبوح ای صنم فرخ پی
برساز ترانهای و پیشآور می