آن منظر فیض صبحگاهی از خلیلالله خلیلی رباعی 37
1. آن منظر فیض صبحگاهی بنگر
انوار تجلی الهی بنگر
...
1. آن منظر فیض صبحگاهی بنگر
انوار تجلی الهی بنگر
...
1. ای بار خدای پاک دانای قدیر
دارم به تو حاجتی به فضیلت بپذیر
...
1. طفلی بودم غنوده بر بستر ناز
برخاست ز دور نغمه های دمساز
...
1. بیا ساقی بده آن جام گلرنگ
که زد بر شیشهٔ من آسمان سنگ
...
1. ای مرغ شباهنگ دلانگیز، بنال
قربان تو، ای طایر شبخیز، بنال
...
1. یارب سوزی که جسم و جان را سوزم
این کارگه سود و زیان را سوزم
...
1. ای سرو روان بیا که دستت بوسم
لبهای ظریف می پرستت بوسم
...
1. یارب دردی که ناله آغاز کنم
شوری که سرود شوق را ساز کنم
...
1. ما مرغ اسیر بی پر و بال توییم
هر جا که روی چون سایه دنبال توییم
...
1. این صبح همان و آن شب تار همان
ما شش در و این چهار دیوار همان
...
1. چو گم شد پرتو عشق از دل من
خدایا چیست جز غم حاصل من
...
1. چون در کف روزگار گشتیم زبون
چون ساغر عشق و آرزو گشت نگون
...