1 ای مرغ شباهنگ دلانگیز، بنال قربان تو، ای طایر شبخیز، بنال
2 از نالهٔ تو مرغ دلم نالد زار این ناله به آن ناله درآمیز، بنال
1 یارب سوزی که جسم و جان را سوزم این کارگه سود و زیان را سوزم
2 یک شعلهٔ جانسوز که در آتش آن خود را سوزم هر دو جهان را سوزم
1 ای سرو روان بیا که دستت بوسم لبهای ظریف می پرستت بوسم
2 گر من نخورم تو باده در جامم ریز تا مست شوم دو چشم مستت بوسم
1 یارب دردی که ناله آغاز کنم شوری که سرود شوق را ساز کنم
2 چشمی که به سوی خویش چون باز کنم آن گمشده را از دور آواز کنم
1 ما مرغ اسیر بی پر و بال توییم هر جا که روی چون سایه دنبال توییم
2 گر خسته شدی ز راه، دل مرکب توست حمال تو و ملک تو و مال توییم
1 این صبح همان و آن شب تار همان ما شش در و این چهار دیوار همان
2 استاد زمانه یک سبق داده به ما تکرار همان و باز تکرار همان
1 چو گم شد پرتو عشق از دل من خدایا چیست جز غم حاصل من
2 سحاب عشق اگر یکدم نبارد بسوزان خرمن آب و گل من
1 چون در کف روزگار گشتیم زبون چون ساغر عشق و آرزو گشت نگون
2 جاسوس خرد دگر چه جوید از ما گوید کزین شهر کشد رخت برون
1 شب است ساقی! ساغرت کو؟ فروغ ماه و نور اخترت کو؟
2 ز دور آید صدای مرغ شبگیر نوا و نغمهٔ جانپرورت کو؟
1 افسوس که زندگی دمی بود و غمی قلبی و شکنجه ای و چشمی و نمی
2 یا جور ستمگری کشیدن هر روز یا خود به ستمکشی رساندن ستمی