1 چیست بر آن کس که پوید خاک سالار عرب مینبوید تا ابد بویای پر عطر و طرب
2 بر سرم چندان مصیبت ریخت از هجران تو گر بریزد فی المثل بر روزها، گردند شب
1 از روم تا به هند گرفتیم جان به کف بهر نثار مرقد شه بوعلی شرف
2 بر وی قسم به جان عزیز مبارزش کاندر وفاش کرد جوانی خود تلف
3 هست این غلام را به درش حاجت عظیم لطفی کنند و باز رهانندش از اسف
4 باشد در آستانش امید شفاعتی در حضرتی که یافت ازو هند صد شرف
1 ای سراسیمه قهر تو سپهر دوار گرنه طاقی، ز چه نه طاق فلک رای مدار؟
2 توامان وار کنی جمع به هم آتش و آب شاهد حال بود فی الشجر الاخضر نار
3 هست با حکم تو آسان تر هر کار که هست حل هر عقده که باشد بر عالم دشوار
4 پرتو مهرت اگر شعله به گلشن نزدی مرغ کی از پی گل زار شدی در گلزار
1 ای داوری که خاک درت دیده را جلاست صد جم بر آستان جلالت کمین گداست
2 با وجود مدرکی و عموم عوایدت حاتم بخیل و آصف نادان و خورسهاست
3 از سایه تو تا به سرم پرتوی فتاد دیوانه وش ز بال و پر رنجم از هماست
4 چون مدحتت به دور تسلسل کشید دل برگشت از آن و عازم تحریر مدعاست
1 عبدالرحمن، شیرمردان، شاه گردون، جاودان با عموم شهرتش، مهر است مانند سها
2 توپ اژدروار را چون بر عراده تکیه داد پاره شد خمپارهوَش قلب عدو زین اعتنا
3 حسب حال خصم ملهم گشت تاریخش بدل دشمن بد چون رهد از شیر یا از اژدها
1 مهجور و زبان بسته و سرگردانم رنجور و جگر سوخته و حیرانم
2 از چشم تو چشم التفاتی دارم گر پای نهی به چشم، جان افشانم
3 دلداده دیده توام گر قدمی بر دیده نهی، نثار جان افشانم
1 بحمدالله که از اقبال و بخت خسرو ثانی در درج مروت، اختر برج جهانبانی
2 چراغ دودمان شیر شیران، شاه گردون جاه حسن بیگ آنگه زیبد نور چشم عالمش خوانی
3 ز آزاری که عالم از غمش بودند در ماتم به اندک مدتی صحت بیافت از فضل یزدانی
4 سزد از شکر این نعمت اگر کروبیان هر دم به سجده سر فرو آرند چون افراد انسانی