1 گشادند دست پریدخت ماه یکی نامه بنوشت بر رزمخواه
2 سر نامه نام خدای جهان که او کام داده همی بر مهان
3 زمان و زمین و سپهر آفرید درشتی و نرمی و مهر آفرید
4 ازو آفرین باد بر سام یل که آمد سوی دیو همچون اجل
1 بپاسخ بدو گفت شاه زن است که زین سان شتابنده و پازن است
2 ورا نام حورا بود در جهان که نامش نگنجد همی در زبان
3 به آهنگ روی تو گشته سوار شتابان رسیده درین چشمه سار
4 بدو گفت پس کای زن ماهروی مرا چون شناسد مه مشک موی
1 یکی دار کردند بر پا بلند رسیدند گردان تن ارجمند
2 به تیر و کمان همچو شیر آمدند ابا ترکش پر ز تیر آمدند
3 ورا زنده کردند آنگه به دار تماشاکنان گرد سام سوار
4 که ناگاه ابری برآمد سیاه جهان کرد تاریک بر مهر و ماه
1 نشست از بر تخت فرخنده سام درآمد ز ساقی خوش خرام
2 نشستند با رودسازان به هم به ماننده بزم فرخنده جم
3 همه بزم پر نور شد سر به سر درخشنده ماننده ماه و خور
4 همه دلبران چهره افروخته یکی ساخته و یکی سوخته
1 خبر شد سوی عوج و شداد عاد که خاتوره از سام یل شد به باد
2 ز تیغ سپهدار فرخنده بخت شده دست و پایش همه لخت لخت
3 یکی زان خبر عوج آمد به جوش ز جانش به گردون برآمد خروش
4 به ناخن همه روی شومش بکند بغلطید بر خاک زار و نژند
1 بگفتند سام است که آمد به جنگ همه کوه از خون شده لعل رنگ
2 شگفتی دلیر است سام سوار به تنها تن خود کند کارزار
3 برآورد دود از تن ماه همه چو گرگ اندر آمد میان رمه
4 بسی کشت بر قله و برزکوه شده نره دیوان ازو در ستوه
1 سپیده چو از کوه برکرد سر سیاهی نهان گشت در بحر و بر
2 چو گلگونه بر روی افلاک زد گریبان شب را دگر چاک زد
3 سپهبد به طاقی رسید از فنا سرش رفته بر چرخ و بس دلگشا
4 یکی صفه از سنگ پرداخته همه طرح از رنگ انداخته
1 چو آن هر دو صف گشت آراسته دل مهر و آزرم برخاسته
2 برون آمد از لشکر آن تیره کار مر آن عوج سرگشته نابکار
3 بیامد به میدان بغرید سخت به گردن برآورد باز آن درخت
4 به شدادیان آنگهی حمله کرد که ای پهلوانان روز نبرد
1 چو از چادر صبح بادبان ز دریای شب راند کشتی دمان
2 فلک خاک نکبت بدو ریخت پاک سر تاج و تختش درآمد به خاک
3 سپه گرد شد گرد او نیزهدار اگر بشمری بود پانصد هزار
4 همه عادی از تخم شدادیان نشستند بر اسب آن عادیان
1 چو لعل از خور کان برآورد سر ز زربفت کوه کمرکش کمر
2 شه مشرق از تیغ که تیغ زد سر تیغ بر جوشن میغ زد
3 به دشتی فتادند بس هولناک که از هول او دیو گشتی هلاک
4 همه پر ز شر بود پر شعلهزار به جای گیا بسته بر نوک خار