بی زحمت تو با تو وصالی از خاقانی شروانی رباعی 1
1. بی زحمت تو با تو وصالی است مرا
فارغ ز تو با تو حسب حالی است مرا
...
1. بی زحمت تو با تو وصالی است مرا
فارغ ز تو با تو حسب حالی است مرا
...
1. غم کرد ریاض جان مه و سال مرا
آئینه ندارد دل خوشحال مرا
...
1. دل خاص تو و من تن تنها اینجا
گوهر به کفت بماند و دریا اینجا
...
1. ای دوست غم تو سربه سر سوخت مرا
چون شمع به بزم درد افروخت مرا
...
1. عشق تو بکشت عالم و عامی را
زلف تو برانداخت نکونامی را
...
1. میساخت چو صبح لالهگون رنگ هوا
با توبهٔ من داشت نمک جنگ هوا
...
1. عیسی لب و آفتاب روئی پسرا
زنار خط و صلیب موئی پسرا
...
1. ای تیر هنر صهیل و برجیس لقا
شعری فش و فرقدفر و ناهید صفا
...
1. پذرفت سه بوس از لب شیرین ما را
یک شب به فریب داشت غمگین ما را
...
1. ای دوست اگر صاحب فقری و فنا
باید که شعورت نبود جز به خدا
...
1. از من شب هجر میبپرسید حباب
دریای غمم کدام آرام و چه خواب
...
1. سنگ اندر بر بسی دویدیم چو آب
بار همه خار و خس کشیدیم چو آب
...