1 خاک شدم در تو را آب رخم چرا بری داشتمت به خون دل خون دلم چرا خوری
2 از سر غیرت هوا چشم ز خلق دوختم پردهٔ روی تو شدم پردهٔ من چرا دری
3 وصل تو را به جان و دل میخرم و نمیدهی بیش مکن مضایقه زانکه رسید مشتری
4 گه به زبان مادگان عشوهٔ خوش همی دهی گه به شگرفی و تری هوش مرا همی بری
1 ز بدخوئی دمی خو وانکردی مراعاتی بجای ما نکردی
2 بر آن خوی نخستینی که بودی از آن یکذره کمتر وانکردی
3 بجای من که بر عهد تو ماندم ز بدعهدی چه ماندت تا نکردی
4 مگر لطفی که از تو چشم دارم در آن عالم کنی، کاینجا نکردی
1 هر روز به هر دستی رنگی دگر آمیزی هر لحظه به هر چشمی شور دگر انگیزی
2 صد بزم بیارایی هر جا که تو بنشینی صد شهر بیاشوبی هرجا که تو برخیزی
3 چون مار کنی زلفین وز پرده برون آیی ناگه بزنی زخمی چون کژدم و بگریزی
4 فتنه کنیم بر خود پنهان شوی از چشمم چون فتنه برانگیزی از فتنه چه پرهیزی
1 دلم غارتیدی ز بس ترکتازی ز پایم فکندی ز بس دست یازی
2 گل و مل تو را خادمانند از آن شد وفای گل و صحبت مل مجازی
3 مرا جان درافکند در جام عشقت گمان برد کاین عشق کاری است بازی
4 هلاک تن شمع جان است اگرنه نیاید ز موم این همه تن گدازی
1 خاک توام مرا چه خوری خون به دوستی جان منی مرا مکش اکنون به دوستی
2 ای تازه گل که چون ملی از تلخی و خوشی چند از درون به خصمی و بیرون به دوستی
3 مانی به ماه نو که بشیبم چو بینمت چون شیفته شوم کنی افسون به دوستی
4 خونم همی خوری که تو را دوستم بلی ترک اینچنین کند که خورد خون به دوستی
1 دیوانه شوم چون تو پریوار نمایی در سلسلهٔ زلف پری مار نمایی
2 خورشیدی آنگه به شب آیی عجب این است شب روز نماید چو تو دیدار نمایی
3 گرچه به شب آئینه نشاید نگریدن در تو نگرم کینه دیدار نمایی
1 قم بکرة و خذها با کورة الحیات فالدیک قدینادی هات السلاف هات
2 در جام زیبقی کن گوگرد سرخ ذاتی آن کیمیای جانها وان گوهر نباتی
3 راحا کعین دیک اصفی من الفرات فالدیک فی اذان والکاس فی الصلوة
4 لب تشنگان جان را سیارهٔ حیاتی بل یوسفان دل را از چاه غم نجاتی
1 مرا تا جان بود جانان تو باشی ز جان خوشتر چه باشد آن تو باشی
2 دل دل هم تو بودی تا به امروز وزین پس نیز جان جان تو باشی
3 به هر زخمی مرا مرهم تو سازی به هر دردی مرا درمان تو باشی
4 بده فرمان به هر موجب که خواهی که تا باشم، مرا سلطان تو باشی
1 دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی در کار من قدم ننهادی به پایمردی
2 زنگار غم فشاندی بر جانم و ندیدی کز چرخ لاجوردی دل هست لاجوردی
3 روز سیاه کردی روزی ز روی حرمت در روی تو نگفتم آخر که تو چه کردی
4 تا خون من چو آب نخوردی به نوک غمزه در جستجوی کشتن من آب وانخوردی
1 خاکم که مرا منی نیابی بادم که مرا تنی نیابی
2 هیچم به عیار تو دو جو کم گر بر محکم زنی نیابی
3 دشمن کامم ز دوستداریت وز من دم دشمنی نیابی
4 چون من تو شدم تو زی مغان شو کآنجا توئی و منی نیابی