ای از بسیط جاه از کمالالدین اسماعیل قصیده 175
1. ای از بسیط جاه تو گردون ولایتی
وی از سپاه رای تو خورشید رایتی
...
1. ای از بسیط جاه تو گردون ولایتی
وی از سپاه رای تو خورشید رایتی
...
1. باقتصاد ارادت نهاد حکم خدای
اساس مصلحت روزگار بر شوو آی
...
1. ای نسیم لطفت عنبر سای
وی زلال کرمت جان افزای
...
1. ای دل چو نیست صبر ترا برقرار پای
هان بر بساط عشق منه زینهار پای
...
1. دلابکوش که باقی عمردریایی
که عمرباقی ازین عمر برگذریابی
...
1. جهان کرم پادشاه شریعت
که هستت بر اقلیم دین شهر یاری
...
1. ای بتو مملکت و ملّت را
تازه گشته زنو استظهاری
...
1. زین پس نبیند این دل من روی خوشدلی
بر بسته کشت راه من از کوی خوشدلی
...
1. ما ترا حرمتی اگر داریم
نه ز اندیشه ییست یا بیمی
...
1. دریغا که پژمرده شد ناگهانی
گل باغ دولت بروز جوانی
...
1. بگویم و نکند رخنه در مسلمانی
تویی که نیست ترا در همه جهان ثانی
...