1 باور نکنی که از من عشوه پرست بر بود دل شکسته آن نرگس مست
2 تا راست بگوید این سخن در رویت هم مردمک دیدۀ توکژ بنشست
1 عکس رخ تو چون بر فلک می افتد مه در دویی خویش بشک می افتد
2 رخسارۀ لعل بر رح زردم نه کان رنگ برین رنگ خشک می افتد
1 گفتم که مرا بر تو ببوسی نازست گفتا که زرت چاره اراینت آزست
2 گفتم: نه تو دانی که مرا زر نبود گفتا که برو ، اوام را در بازست
1 خورشید غلام رای درخشندهٔ تست هر کوست خداوند هنر بندهٔ تست
2 جویای کمالند بجان اهل هنر و آنگاه بجان کمال جویندهٔ تست
1 تا تنگ دلم جای تو خوش پسرست الحق ز خوشی دلم چو تنگ شکرست
2 جانا چو شکر ز تنگت ارنا گزرست دردست من آی کز دلم تنگ ترست
1 از هر چه بدو میل دل غافل ماست جز حیرت و حسرت چه دگر حاصل ماست؟
2 سبحان الله همه خوشیهای جهان گویی که ز بهر ناخوشی دل ماست
1 دل بر تو نهم رغم بد اندیشان را وز تو نبرم ستیزۀ ایشان را
2 ور من بمثل بمیرم اندر غم تو عشق تو بمیراث دهم خویشان را
1 بی یار، کسی که یار نداشت ترا و آسوده دلی که خیره بگذاشت ترا
2 از بی آبی بساغر می مانی کافتادۀ تست هرکه برداشت ترا
1 همچو نفس تو عمر فرسایی نیست چون آرزوی تو باد پیمایی نیست
2 بر عمر بنای آرزو چند کنی؟ چون هیچ بنای عمر برجایی نیست
1 وقتست که پر زچین شود طرّۀ آب از نعرۀ تندر برود زهرۀ آب
2 از قطرۀ آب آتش گل بدمد وز آتش لاله در چکد قطرۀ آب