خصم که ز پس نیزه از کمالالدین اسماعیل رباعی 1
1. خصم که ز پس نیزه خورد روز وغا
اندیشۀ خصمان چنان نیست مرا
...
1. خصم که ز پس نیزه خورد روز وغا
اندیشۀ خصمان چنان نیست مرا
...
1. گه زلف بنفشه برکند باد صبا
گه ساغر لاله بشکند باد صبا
...
1. جایی که در بقا فرازست آنجا
رمح تو ز لاف سرفرازست آنجا
...
1. جایی که نشان بی نشانست آنجا
انگشت خیال بر دهانست آنجا
...
1. در دست منت همیشه دامن بادا
وانجا که ترا پای سر من بادا
...
1. شمعم که زمن هست اثر غم پیدا
شد سوز دلم زچشم پر نم پیدا
...
1. گر بگشایم ز غصّه امشب لب را
بر چرخ بسوزم از نفس کوکب را
...
1. روز آمد و بردوختم از دم لب را
پرداخته کردم از روان قالب را
...
1. بی یار، کسی که یار نداشت ترا
و آسوده دلی که خیره بگذاشت ترا
...
1. شادی خوانم بنام غمهای ترا
دادم لقب انصاف ستمهای ترا
...
1. چون دید صبا میان بستان گل را
وز بی شرمی پیش تو خندان گل را
...
1. عید آمد و درد برقرارست مرا
و آن غم که یکی بود هزارست مرا
...