زهی دلنشین قصر آراسته از کلیم مثنوی 1
1. زهی دلنشین قصر آراسته
به باغ جهان سرو نوخاسته
...
1. زهی دلنشین قصر آراسته
به باغ جهان سرو نوخاسته
...
1. ازین دلگشا قصر عالی بنا
سر اکبرآباد شد عرش سا
...
1. خوشا هندوستان مأوای عشرت
سواد اعظم اقلیم راحت
...
1. بمهمانی گوش ارباب هوش
یکی قصه دارم بمن دار گوش
...
1. چو اقبال از نظام الملک برگشت
بکشت بخت او شبنم شرر گشت
...
1. چو دست قضا نقش این جلد بست
پر و بال طاووس در هم شکست
...
1. برای سراپرده اش آفتاب
ز زرتاب تابیده زرین طناب
...
1. پیش رخ شه نه سپر شد حجاب
پاره ابریست بر آفتاب
...
1. کیم من داغداری از زمانه
بهر داغی خدنگ را نشانه
...
1. مرا تا افکند هر روز جائی
نصیبم کرده گردون بادپائی
...
1. زهی قصری که گردونت دهد باج
سخن را برده تعریفت بمعراج
...
1. زهی دولتسرای آتش افروز
فروغ تو جهان را صبح نوروز
...