پند پدرانه پیش ارباب از جویای تبریزی رباعی 1
1. پند پدرانه پیش ارباب ذکا
تریاق آمد گرچه بود زهرنما
1. پند پدرانه پیش ارباب ذکا
تریاق آمد گرچه بود زهرنما
1. در بتکده و کعبه نباشد جویا
مطلوب به جز معرفت ذات خدا
1. لعلی آخر چه بود آواخ ترا
ای کاش ببر کشیدمی آخ ترا
1. یارب چه شد آن دلبر دل سخت مرا
ننواخت به وصل این دل صد لخت مرا
1. ای سید عالم بده انعام مرا
زیبای قبای صحت اندام مرا
1. تخمی است غمت بدل فشاندیم او را
وز آب دو دیده بردماندیم او را
1. الله طلبیست کار اللهی را
سیری نبود نعمت آگاهی را
1. تا چند ز معشوق بمانی به حجاب
از خویش دمی برآی یعنی ز نقاب
1. خواهی که بدستت افتد آن در خوشاب
جویا به سوی بحر حقیقت بشتاب
1. در بزم چو نیست گفتگوها به صواب
در بستن لب دیده دلم فتح الباب
1. کم دیدن این چشم سیاهم بگداخت
آزرم تو ترک کج کلاهم بگداخت
1. گر عاقل و دیوانه و گر زاهد و مست
باید همه را رخت ز دنیا بر بست