آثار جویای تبریزی

صفحه 90 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 نمک پروردهٔ لعلت تکلم گریبان چاک دندانت تبسم

2 ترا با چشم مخموری که داری نگهدارد خدا از چشم مردم

3 تو خود را غیر میدانی وگرنه جدا نبود ز قلزم موج قلزم

4 برخسارش تماشا کن خوی شرم صفا دارد قران ماه و انجم

1 مکن آرایش آن زلف پی تسخیرم پیچ و تاب غم عشق تو بود زنجیرم

2 سوی خود می کشد از دایرهٔ تدبیرم زور وابستگی سلسلهٔ تقدیرم

3 شوق زخم دگرم باعث بیتابی شد زیر شمشیر تو می غلطم و بی تقصیرم

4 در هوای تو ز بس رفته ام از خود چه عجب کاغذ باد شود گر ورق تصویرم

1 بی او ز خون ناب دماغی چو تر کنیم دل را کباب اخگر لخت کنیم

2 چین الم به ابروی موج هوا فتد طومار شکوه ات گر از آه سحر کنیم

3 ساقی مروتی که من و دل ز خویشتن دستی به دست هم بدهیم و سفر کنیم

4 هر نشتری که آن مژه در دیده بشکند از دیده برگرفته بکار جگر کنیم

1 خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام تا مگر سرو روانش را به خود مایل کنم

2 یاد آن زلف گرهگیرم چو در دل بگذرد ناخن اندیشه صرف عقدهٔ مشکل کنم

3 خویشتن‌پرور شدن خوش‌تر ز تن پروردن است تا به کی اوقات خود را صرف آب و گل کنم

4 جامهٔ هستی بر اندامم نمازی می‌شود داغ خواهش را گر از دامان دل زائل کنم

1 از وصال مایوس است این دلی که من دارم او بهشت و طاووس است این دلی که من دارم

2 قرمزی گل رویی برده صبر و آرامم در فرنگ محبوس است این دلی که من دارم

1 بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم خندید، گشت زخمی شمشیر اگر دلم

2 دارد سر شکار و چه سازم برون جهد از صیدگاه ناشده نخجیر اگر دلم

3 ز آب و هوای گلشن حیرت عجب مدار نالد به سوز بلبل تصویر اگر دلم

4 از یک خدنگ نیم کش او بخون طپد بوده است دور ازو دو سر تیر اگر دلم

1 بسکه جا کرده است مهرت در سراپای تنم ریشه نخل محبت گشته رگهای تنم

2 عمرها شد در لباس نیستی آسوده ام کی بدام پیرهن افتاده عنقای تنم

3 ای فدایت جان من دور از بهار جلوه ات خشک شد مانند گل خون در سراپای تنم

4 بوده ام در هر لباسی چند روزی، عاقبت جامهٔ عریانی آمد راست بالای تنم

1 چو گل شکفت دگر توبه اختیار مکن بگیر ساغر و خون در دل بهار مکن

2 اگر به دست تو می گویی اختیاری نیست تو هم برای خدا جبر اختیار مکن

1 خاکساری را چو نقش پای تا دل بسته ایم خویش را چون جاده بر دامان منزل بسته ایم

2 حسنش از طفلی نمک پرورد شور عشق ماست ما بجای مهره بر گهواره اش دل بسته ایم

3 شهد ناب از دیده می ریزد سرشک ما به خاک تا دل خود را به آن شیرین شمایل بسته ایم

4 تا توان روز جزا با این نشانش یافتن ما ز خون خود حنا ز دست قاتل بسته ایم

1 کی کمال مرد بدخو بر کسی گردد عیان گشته در دیوار پشت چین پیشانی نهان

2 بسکه از بیم تو دزدیم نفس در جیب دل می چکد از مد آهم خون چو شاخ ارغوان

3 عنکبوت آسا دوم سوی تو بر تار نگاه از طلب هرگز نمانم گرچه گشتم ناتوان

4 قد ز بار حرص در ایام پیری گشته خم در خور بازوی طاقت نیست زور این کمان

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی