آثار جویای تبریزی

صفحه 105 از 109
109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی

1 تا مرا شد با تو ای گل پیرهن دلبستگی هست همچون غنچه ام با خویشتن دلبستگی

2 سر نزد یک غنچه هم از نونهال من هنوز برنتابد سرو آن نازک بدن دلبستگی

3 هر زمینی کاید از وی بوی جانان خلد ماست نیست همچون غنچه ما را با چمن دلبستگی

4 من چرا واله نباشم پیش تنگ شیرین او که خود چون غنچه دارد با دهن دلبستگی

1 خود را چو زخود جدا بیابی شاید که نشان ما بیابی

2 می ریختی و سبو شکستی ای محتسب از خدا بیابی

3 بینی چون قد جامه زیبش پیراهن خود قبا بیابی

4 در کشور فقر باش جمشید تا جام جهان نما بیابی

1 تا که تو بر خویشتن سوار نباشی غازی میدان کارزار نباشی

2 از تو توان داشت چشم مهر و مروت گر تو ز ابنای روزگار نباشی

3 کی رسدت ز آفتاب عشق نصیبی تا چو مه یک شبه نزار نباشی

4 بر تو غم روزگار دست نیابد تا که تو پابند اعتبار نباشی

1 این چه بیداد است ای شمشاد قامت می‌کنی در شکرخندی نهان شور قیامت می‌کنی

2 جام بی‌مهریت بادا سرنگون زاهد چو چرخ باده‌نوشان محبت را ملامت می‌کنی

3 در چنین فصلی که بوی گل به دامان هواست گر رسانی ساقیا جامی کرامت می‌کنی

1 از هر که گشت محو تو مستور نیستی وز هر که بست دل برخت دور نیستی

2 باشد نقاب روی تو شرم نگاه ما چون گشت دیده محو تو مستور نیستی

3 ضبط نگه ز روی نکو عین ابلهی است بگشای دیده زاهد اگر کور نیستی

1 در دلم از گریه دایم سخت تر گردد گره می شود محکم تر از اول چو تر گردد گره

2 کارها از خوردن غم بیشتر افتد به بند هر قدر بر خویش پیچد بسته تر گردد گره

1 رفتیم ز بس با دل پر شور در این راه شد نقش قدم خانهٔ زنبور در این راه

2 در گام نخستین ز سلیمان گذرد پیش گر عشق ببندد کمر مور در این راه

3 در عشق تو با لشکر غم هر که ز خود رفت از فیض شکست آمده منصور در این راه

4 تا جان ندهی راه به مقصد نتوان برد فرهاد از این ره شده دستور در این راه

1 کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای ریختم از خون دل رنگ بیان تازه ای

2 تن شد از گرد کدورت جان غم فرسوده ام این تن نو خواهد از لطف تو جان تازه ای

3 قصهٔ فرهاد و مجنون پر مکرر گشته است سرگذشت ماست زین پس داستان تازه ای

4 ماند از بس داغ او در سینه صاحبخانه شد هست چشم دل به راه میهمان تازه ای

1 باز از تغافلی صف پیمان شکسته ای طرف کلاه ناز بسامان شکسته ای

2 صد دشنهٔ به زهر بلا آب داده را در سینه ام ز شوخی مژگان شکسته ای

3 از آشناییم لب افسوس می گزی با ما نمک نخورده نمکدان شکسته ای

1 الهی در ره فقرم شکوه پادشاهی ده سرم را از خم تسلیم فر کج کلاهی ده

2 بود لبریز صهبای گنه پیمانهٔ عمرم مرا از لخت لخت دل زبان عذرخواهی ده

3 زلال وصل ترسم افت سوز درون گردد دلم را تشنگی در عین دریا همچون ماهی ده

4 چو مژگان می کشد هر خار صحرا دامن دل را مرا مانند مجنون منصب وحشت پناهی ده

آثار جویای تبریزی

109 اثر از غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار جویای تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی