1 فغان از دست آن کاتب که کلکش به بیش و کم نویسی شد فسانه
2 ز بیش و کم نویسیهای او شعر ز بحر و وزن ماند بر کرانه
3 نوشت از مثنوی بهرم کتابی که چون جویم ز نظم آنجا نشانه
4 نیابم زان نشانه جز بیاضی که دارد هر دو مصرع در میانه
1 جدول آسا درین صحیفه راز گرد هر صفحه صفحه گردیدم
2 چون حدود خطایش از خط خوش نافه آمیز و مشکبو دیدم
3 به دو انگشت گزلک و خامه نافه های خطا ازو چیدم
1 نغز خط دلبری فرستادم همچو یوسف یگانه در خوبی
2 بو که یابد ز شهریار جهان نظر التفات یعقوبی
1 جهان پناها بادت خدا پناه که شد ز نقشبندی لطفت جهان نگارستان
2 شکار چنگل باز ظفر شکارت باد هزار طایر دولت درین شکارستان
3 ز نوک خامه یکی روضه کرده ام ترتیب که پیش دیده حاسد نموده خارستان
4 به کشور تو فرستاده شد بدان امید که از نسیم قبولت شود بهارستان
1 یکی خمسه ارسال کردم که خامه چو پا بهر تسوید او سوده تارک
2 پی بهره گیری ز خوان کرامت به کف بادت این خمسه خمس المبارک
1 عروس حجله طبعم که شاهد سخن است ز آب و خاک خراسان چو دید ناسازی
2 وداع کرد مرا و نهاد روی به روم به عزم خدمت شاه مجاهد غازی
1 دی فرستاد قطعه ای سوی من نکته دانی ز زمره فضلا
2 کرده لفظی سه چار ازان به دو نیم تا کند عاجز از جواب مرا
3 گفتم اندر جواب او کای مف . . . . . . خر خلق خدا و قاضی حا . . .
4 . . . جت اصحاب متصف به فضی . . . . . . لت بسیار خواهمت به دعا
1 به فضل عام تو یا رب که در سرای وجود دقیقه ای ز فنون کرم فرونگذاشت
2 به صنع تو که ندیده مدوز کلک و مداد به لوح ساده هستی هزار نقش نگاشت
3 که بخش دولت جاوید شهریاری را که فیض خود از هیچ کس دریغ نداشت
4 بلند مرتبه یعقوب بن حسن که ز عدل لوای جاه و جلالت به آسمان افراشت
1 دی به کف دیوان خود گفتی که از صاحبدلان کی بود لایق که از پیش نظر دورش نهند
2 شد دلت رنجه چو گفتم بر سر گور توباد کن وصیت تا چو میری با تو در گورش نهند
1 گفته ای کعبه بود خانه من لیکن این پیش خرد ممنوع است
2 نه در او« امنهم من خوف » است نه در او« اطعمهم من جوع » است