انما الله واحد و احد از جامی غزل 1
1. انما الله واحد و احد
صمد لم یلد و لم یولد
...
1. انما الله واحد و احد
صمد لم یلد و لم یولد
...
1. زهی از دو رخ شاه دنیا و دین
به مهر کتف خاتم المرسلین
...
1. برآمد شاه عشق از طور سینا
در آنجا زد علم بر دیر مینا
...
1. عاشقم اما نمی گویم کجا
بیخودم لیکن نمی دانم چرا
...
1. به اسرار حقیقت نیست جز پیر مغان دانا
له فضل علی اهل النهی علما و عرفانا
...
1. هلال الکاس لم تکمل بشمس الراح کملها
که گردد چون شود پر این مه نو بدر محفلها
...
1. الا یا ایها الساقی می آمد حل مشکلها
ز می مشکل بود توبه ادر کاسا و ناولها
...
1. نات سلمی و لکن لاخ برق من مغانیها
بلی منزلگه مقصود را باشد نشانیها
...
1. به افسون گر گشایی مهر این لعل شکرخارا
فرود آری ازین فیروزه گون منظر مسیحا را
...
1. بر طرف رخ نهادی آن جعد مشکسا را
چون شب سیاه کردی روز سفید ما را
...
1. سر چو ز جیب برزنی جلوه بامداد را
صبح دمد به روی تو حرز «و ان یکاد» را
...
1. کو قاصدی که شرح غم اشتیاق را
سازم پر از غزل چو خراسان عراق را
...