بر شکل بتان رهزن عشاق حق است از جامی رباعی 13
1. بر شکل بتان رهزن عشاق حق است
لا بلکه عیان در همه آفاق حق است
...
1. بر شکل بتان رهزن عشاق حق است
لا بلکه عیان در همه آفاق حق است
...
1. زین پیش برون ز خویش پنداشتمت
در غایت سیر خود گمان داشتمت
...
1. کردم توبه شکستیش روز نخست
چون بشکستم به توبه ام خواندی چست
...
1. آن کس که لبت دید تو را جان گفته ست
وان کس که رخت، مهر درخشان گفته ست
...
1. قرب تو به اسباب و علل نتوان یافت
بی سابقه فضل ازل نتوان یافت
...
1. سوفسطایی که از خرد بی خبر است
گوید عالم خیالی اندر گذر است
...
1. راهی ست ز حق به خلق بس روشن و راست
راهی ست ز خلق سوی حق پر کم و کاست
...
1. روزم به غم جهان فرسوده گذشت
شب در هوس بوده و نابوده گذشت
...
1. نی بر دل ما ز هیچ یاری باری ست
نی بر دل هیچ کس ز ما آزاری ست
...
1. باز آ که عظیم دردناکم ز غمت
پیراهن صبر کرده چاکم ز غمت
...
1. مسکین دل من بر آتش عشق گداخت
واندر طلب تو نقد هستی درباخت
...
1. با زلف تو نافه را سر مسکینی ست
با روی تو ماه رسته از خودبینی ست
...