آثار جامی

صفحه 1 از 103
103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار جامی / دیوان اشعار جامی / فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار

فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی

1 یا من بدا جمالک فی کل ما بدا بادا هزار جان مقدس تو را فدا

2 می نالم از جدایی تو دمبدم چو نی وین طرفه تر که از تو نیم یک نفس جدا

3 عشق است و بس که در دو جهان جلوه می کند گاه از لباس شاه و گه از کسوت گدا

4 یک صورت بر دو گونه همی آیدت به گوش گاهی ندا همی نهیش نام و گه صدا

1 حرز جانهاست نام دلبر ما ما اعزاسمه و ما اعلی

2 نام او گنج نامه لاهوت گنج پنهان غیب ازو پیدا

3 همه اسما مظاهر ذاتند همه اشیا مظاهر اسما

4 لا اری فی الوجود الا هو محو شد نام غیر و نقش سوی

1 خلیلی لاحت لنا دور سلمی نشان های سلمی شد از دور پیدا

2 کهن ناشده داغ او گشت تازه قفا نبک من ذکر من لیس ینسی

3 ازین ربع و اطلال هر جا گیاهی که بینیم گویا زبانی ست گویا

4 جز افسون سلمی و افسانه او نخوانند بر ما نگویند با ما

1 هر چه اسباب جمال است رخ خوب تو را همه بر وجه کمال است کما لا یخفی

2 بعد عمری کشمت گفتی و من می میرم هر دم از غم که مبادا نکند عمر وفا

3 بس که زاهد به ریا سبحه صد دانه شمرد در همه شهر بدین شیوه شد انگشت نما

4 گر به تیغ تو جدا شد سرم از تن چه غم است غم از آن ست که از تیغ تو افتاد جدا

1 چند سوی چمن آیم به هوایت چو صبا یک ره ای سرو سهی قامت رعنا بنما

2 به ته کرته نیلی سوی بستان بخرام تا گل از شوق کند خرقه فیروزه قبا

3 باغبان کاش کند سوسن و گل فرش رهت زانکه بر روی زمین حیف بود آن کف پا

4 سرو را جالب جوی است و تو را گوشه چشم الله الله چه تفاوت تو کجا سرو کجا

1 شرف کعبه بود کوی تو را زاده الله تعالی شرفا

2 زایر کوی تو از کعبه گذشت سرو کوی تو کجا کعبه کجا

3 سر من غرقه به خون افتاده ست تا ز تیغ تو فتاده است جدا

4 بی تو بر جان دگرم باقی نیست جان اگر رفت تو را باد بقا

1 زد به رفتار خوش قدت ره ما رفع الله قدره ابدا

2 تو همایی و نیست ظل همای جز دو زلف تو دام ظلهما

3 گر کند غنچه با تو دعوی لطف بر دهانش زند نسیم صبا

4 دیده هر دیده ام جدا دردی تا ز روی تو مانده اند جدا

1 گاه در دل ساز و گه در دیده جا هر دو جای توست ای بدرالدجی

2 طوبی آمد قد تو وقت خرام گر خرامد سوی ما طوبی لنا

3 تا به هر چشمی ز راهت سرمه برد چشم من دارد غباری از صبا

4 می نگویم بنده خویشم شمار نیست حکمی بنده را بر پادشا

1 لب لعل تو کام اهل وفا لعلیل الفراق فیه شفا

2 دردنوشان جام درد تواند صف نشینان بارگاه صفا

3 کی به روی تو خوش توانم زیست همچو موی تو فتنه ای ز قفا

4 یاری از کس نخواهم اندر عشق حسبی الله وحده وکفی

1 اگر هر دم زنی صد تیغ بر ما بریدن از تو نتوانیم قطعا

2 پزم با آه دل زان لب خیالی بلی بی دود نتوان پخت حلوا

3 جفاها خواهمت فرمود گفتی خدا را ماه من اینها مفرما

4 بود جای خیالت خانه چشم به مردم گفته‌ام این نکته صد جا

آثار جامی

103 اثر از فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فاتحة الشباب - غزلیات در دیوان اشعار جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی