آثار جامی

صفحه 4 از 6
6 اثر از سلسلةالذهب - دفتر سوم در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلسلةالذهب - دفتر سوم در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / هفت اورنگ جامی / سلسلةالذهب - دفتر سوم در هفت اورنگ

سلسلةالذهب - دفتر سوم در هفت اورنگ جامی

1 شد به پیش رسول بیوه زنی از نهال قبول میوه کنی

2 وصف او کرد با رسول کسی زد ز اعمال خیر او نفسی

3 که همه روز روزه می دارد همه شب جز نماز نگذارد

4 لیکن از جود دست او بسته ست رگ جانش به بخل پیوسته ست

1 بشنو این قصه را که نوشروان روزی از باده خواست نوش روان

2 روشن اندیشگان پاک سرشت ساز کردند مجلسی چو بهشت

3 ساقیان در نوای نوشانوش مطربان بر سپهر برده خروش

4 ساقیی برگرفت ساغر زر برده تا شاه معدلت گستر

1 به غضب جان هیچ کس مخراش حرف آسایش از دل متراش

2 غضب آمد خراشگر چو اره اره است آن بلی ولی دو سره

3 ناخراشیده خاطر تو نخست کی بود دلخراشی از تو درست

4 ز آتشی کز غضب برافروزی اولا خان و مان خود سوزی

1 شاعری را به خواجه ممدوح که بر او ریخت بدره های فتوح

2 روزی اندر میان نقار افتاد هر دو را زان نقار کار افتاد

3 گفت خواجه که شرم باد تو را زانچه گویی، نماند یاد تو را

4 زان همه زر که عاری از همه عیب بارها ریختم تو را در جیب

1 به یکی از ملوک سامانی داشت دوران طبیبی ارزانی

2 در همه کارها بدو همدم در همه رازها بدو محرم

3 دادیش در حضور خود پیوست نبض جمع مخدرات به دست

4 روزی از گفت و گوی خلق خلاص بود با او درون خلوت خاص

1 شاه ترمذ کنیزکی زیبا داشت دلکش چو نقش بر دیبا

2 یافت در دل به سوی او میلی بلکه بر کشت عاقبت سیلی

3 عشق در دل چو شد قوی بنیاد رخنه در کار ملک و دین افتاد

4 یک شبی روی بر زمین مالید به دعا از دل حزین نالید

1 ابن عباد آن بری ز عناد یار عباد و سازگار عباد

2 نام او زیب نامه کرم است همچو اویی درین گروه کم است

3 سوی او ساعیی ز خبث سرشت به سعایت یکی صحیفه نوشت

4 که فلان آن به مال چون قارون شد برون زین نشیمن وارون

1 بود در دولت نظام الملک آن فلک بحر فضل او را فلک

2 موصلی نسبتی به نیشاپور به نجوم و اصول آن مشهور

3 پشت او چون کمان به قبضه شیب متصل در کمانش سهم الغیب

4 هر چه از آسمان خبر دادی تیر حکمش خطا نیفتادی

1 خواست تا آفتابه زر خویش به بر او فرستد از بر خویش

2 باز گفتا مبادا گرداند کش چنان دیدم و خجل ماند

3 بر فقیران گرد خود یکسر کرد قسمت چل آفتابه زر

4 پیرزن گشت بهره مند از وی کس نبرده به قصه او پی

1 «گر عیب سر زلف بت از کاستن است چه جای به غم نشستن و خاستن است

2 وقت طرب و نشاط و می خواستن است کآرایش سرو هم ز پیراستن است »

3 بود ایاز آن به نیکویی ممتاز از همه لعبتان چین و طراز

4 آفتابی ز آسمان امید سروی از باغ رحمت جاوید

آثار جامی

6 اثر از سلسلةالذهب - دفتر سوم در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلسلةالذهب - دفتر سوم در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.