آثار جامی

صفحه 5 از 6
6 اثر از سلسلةالذهب - دفتر سوم در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلسلةالذهب - دفتر سوم در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / هفت اورنگ جامی / سلسلةالذهب - دفتر سوم در هفت اورنگ

سلسلةالذهب - دفتر سوم در هفت اورنگ جامی

1 زد حکیمی به حکم جود قدم ریخت در جیب زن هزار درم

2 چند روزی کزان گذشت حکیم خواست از زن حساب صره سیم

3 گفت هر جا که سایلی زد بانگ رفت در کار سایلان یک دانگ

4 دانگ دیگر به میهمانان رفت به رفیقان و مهربانان رفت

1 دل بود اوستاد کارگزار تن به دستش نهاده آلت کار

2 کارش از بهر راحت دو سرای یاری خلق و بندگی خدای

3 شغل استاد را به هر حالت شرط باشد درستی آلت

4 اول آلت درست می باید تا ازو کارها درست آید

1 شاه را چاره نیست از دو نفر تا زید در جهان به دولت و فر

2 آن یکی کار دین او سازد وین دگر کار ملک پردازد

3 اول از ذکر آن کنم آغاز که دهد کار شرع و دین را ساز

4 کیست آن عالمی به علم علم زده اندر عمل به علم قدم

1 بود پیری به خطه خوارزم همه جا ظلمجو چه بزم و چه رزم

2 در پی گام ها چه صبح و چه شام به شریعت روی همی زد گام

3 چار زن داشت لیک چون به نکاح زن فزون از چهار نیست مباح

4 هر کجا دختر مسلمانی پس ستر عفاف پنهانی

1 سنجر بن ملکشه آن شه راد که در جود بر زمانه گشاد

2 گفت او بود همچو ابر بهار بر جهان در فشان و گوهر بار

3 داشت آماده شاه فرزانه خاصه از بهر دی یکی خانه

4 خانه ای از زمردین سقلاط چون چمن در بهار سبز بساط

1 جامی از شعر و شاعری باز آی با خموشی ز شعر دمساز آی

2 شعر شعر خیال بافتن است بهر آن شعر مو شکافتن است

3 گر چو استاد کارگر همه سال شعر بافی کنی بدین منوال

4 به عبث شکل موشکافی چند شعر گویی و شعر بافی چند

1 بشنو ای خواجه این حکایت را بنگر این دانش و درایت را

2 تو هم آخر ز جنس آدمیی با ملک در مقام محرمیی

3 گر قلم می زنی بدینسان زن گوهر مکرمت ازین کان کن

4 ور نه بفکن قلم که از مشتت باد با او فکنده انگشتت

1 حاتم آن بحر جود و کان عطا روزی از قوم خویش ماند جدا

2 اوفتادش گذر به قافله ای دید اسیری به پای سلسله ای

3 پیش آمد اسیر بهر گشاد خواست زو فدیه تا شود آزاد

4 حاتم آنجا نداشت هیچ به دست بر وی از بار آن رسید شکست

1 داشت یحیای برمکی پسری بلکه فرزند بخل را پدری

2 یاد کردی ز بخشش پدران گریه برداشتی چو نوحه گران

3 کان همه سیم و زر چرا دادند زو پی من ذخیره ننهادند

4 تا من اکنون به هر درم ستمی دیدمی و ندادمی درمی

1 بود یعقوب بن حسن شاهی آسمان جمال را ماهی

2 نوجوانی که نارسیده بسی بود کارش به غور کار رسی

3 ملکی از شام تا خراسان داشت وز بدی ها دلی هراسان داشت

4 پشت ظلم آوران شکست از وی صیت نوشیروان نشست از وی

آثار جامی

6 اثر از سلسلةالذهب - دفتر سوم در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلسلةالذهب - دفتر سوم در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.