آثار جامی

صفحه 3 از 6
6 اثر از سلسلةالذهب - دفتر سوم در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلسلةالذهب - دفتر سوم در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / هفت اورنگ جامی / سلسلةالذهب - دفتر سوم در هفت اورنگ

سلسلةالذهب - دفتر سوم در هفت اورنگ جامی

1 شاه ترمذ کنیزکی زیبا داشت دلکش چو نقش بر دیبا

2 یافت در دل به سوی او میلی بلکه بر کشت عاقبت سیلی

3 عشق در دل چو شد قوی بنیاد رخنه در کار ملک و دین افتاد

4 یک شبی روی بر زمین مالید به دعا از دل حزین نالید

1 به غضب جان هیچ کس مخراش حرف آسایش از دل متراش

2 غضب آمد خراشگر چو اره اره است آن بلی ولی دو سره

3 ناخراشیده خاطر تو نخست کی بود دلخراشی از تو درست

4 ز آتشی کز غضب برافروزی اولا خان و مان خود سوزی

1 در رهی می گذشت پیغمبر با گروهی ز دوستان همبر

2 دید قومی گرفته تیشه به دست گرد سنگی بزرگ کرده نشست

3 گفت کین دست و پا خراشیدن چیست وین سنگ را تراشیدن

4 قوم گفتند ما جوانانیم زورمندان و پهلوانانیم

1 بود شاهی به فضل و دانش و رای راحت جان بندگان خدای

2 همه اخلاق او پسندیده از ره عقل و دین نلغزیده

3 لیک خشمش ز حد برون بودی زیر فرمان آن زبون بودی

4 از دلش چون غضب زبانه زدی شعله در خرمن زمانه زدی

1 بشنو این قصه را که نوشروان روزی از باده خواست نوش روان

2 روشن اندیشگان پاک سرشت ساز کردند مجلسی چو بهشت

3 ساقیان در نوای نوشانوش مطربان بر سپهر برده خروش

4 ساقیی برگرفت ساغر زر برده تا شاه معدلت گستر

1 پیش سوداییان تخت و جلال نیست جز تاج جود رأس المال

2 گر نه سرمایه تاج جود کنند کی ز سودای خویش سود کنند

3 معنی جود چیست بخشیدن عادت برق چیست رخشیدن

4 برق رخشان کند جهان روشن جود و احسان جهان جان روشن

1 زد حکیمی به حکم جود قدم ریخت در جیب زن هزار درم

2 چند روزی کزان گذشت حکیم خواست از زن حساب صره سیم

3 گفت هر جا که سایلی زد بانگ رفت در کار سایلان یک دانگ

4 دانگ دیگر به میهمانان رفت به رفیقان و مهربانان رفت

1 خواست تا آفتابه زر خویش به بر او فرستد از بر خویش

2 باز گفتا مبادا گرداند کش چنان دیدم و خجل ماند

3 بر فقیران گرد خود یکسر کرد قسمت چل آفتابه زر

4 پیرزن گشت بهره مند از وی کس نبرده به قصه او پی

1 سنجر بن ملکشه آن شه راد که در جود بر زمانه گشاد

2 گفت او بود همچو ابر بهار بر جهان در فشان و گوهر بار

3 داشت آماده شاه فرزانه خاصه از بهر دی یکی خانه

4 خانه ای از زمردین سقلاط چون چمن در بهار سبز بساط

1 حاتم آن بحر جود و کان عطا روزی از قوم خویش ماند جدا

2 اوفتادش گذر به قافله ای دید اسیری به پای سلسله ای

3 پیش آمد اسیر بهر گشاد خواست زو فدیه تا شود آزاد

4 حاتم آنجا نداشت هیچ به دست بر وی از بار آن رسید شکست

آثار جامی

6 اثر از سلسلةالذهب - دفتر سوم در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلسلةالذهب - دفتر سوم در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.