1 پیش سلطان عاقبت محمود که شه تختگاه غزنین بود
2 پیر زالی ز خطه باورد خط باوردیان برون آورد
3 که عوانی ز خلعت دین عور چشم جانش ز نور ایمان کور
4 به تغلب گرفت باغش را ساخت جا کلبه فراغش را
1 معدلت سیر تا جهاندارا زیر حکمت سکندر و دارا
2 عالم از عدل تو پر آوازه فضل و جودت برون ز اندازه
3 عدل را زاد راه فردا کن ظلم را همنشین عنقا کن
4 عدل خواهی که بر مزید شود ظلم باید که ناپدید شود
1 بود در مرو شاهجان زالی همچو زال جهان کهنسالی
2 روزی آمد ز خنجر ستمی بر وی از یک دو لشکری المی
3 از تظلم زبان چو خنجر کرد روی در رهگذار سنجر کرد
4 دید کز راه می رسد سنجر برده از سرکشی به کیوان سر
1 دید پور عمر به چشم خیال مر عمر را پس از دوازده سال
2 گفت بابا تو را چه حال افتاد که ز حال منت نیامد یاد
3 گفت از وقت مرگ تا امروز حالتی داشتم عجب جانسوز
4 از سؤال مظالم مردم دست و پا کرده بود عقلم گم
1 سرور خیل غازیان غازان بر سر دشمنان دین تازان
2 روزی از شهر کرد عزم شکار در رهش بر دهی فتاد گذار
3 به تعدی گرفت ناسره ای از فقیری ز کاه توبره ای
4 خواست از وی فقیر دهقان داد به سیاستگریش فرمان داد
1 پور کسری که داشت هرمز نام دل به عدلش گرفته بود آرام
2 چون برون آمدی ز شهر سپاه این منادی زدی به هر سر راه
3 که عناون در کف هوس منهید پای در کشتزار کس منهید
4 فی المثل هر که خوشه ای شکند پر کاهی ز خرمنی بکند
1 بر در بارگاه یا سر راه داد خواهد ز من به ناله و آه
2 بنهم گوش خود به فریادش بدهم همچو عادلان دادش
3 یا چو خیزد نفیر محتاجی دیده ز احداث دهر تاراجی
4 کار او را دهم ز بخشش ساز ناامید از درم نگردد باز
1 دل شه چون هوا پرست بود ملک دین را ز وی شکست بود
2 دلش از شاهدان ساده عذار در تمنای بوس و ذوق کنار
3 پاکی از خصم بر کنار نهد بوسه بر تیغ آبدار دهد
4 قبله شاه شاهد ظفر است کز همه شاهدان جمیل تر است
1 شب که رهبان دیر شماسی تازه کردی لباس عباسی
2 شاه غزنین سیاه پوشیدی گرد شهر و سپاه گردیدی
3 تا سحر در لباس بیگانه برگذشتی به هر در خانه
4 هر کجا یافتی سخنگویی که در او بودی از خرد بویی
1 شاه ترمذ کنیزکی زیبا داشت دلکش چو نقش بر دیبا
2 یافت در دل به سوی او میلی بلکه بر کشت عاقبت سیلی
3 عشق در دل چو شد قوی بنیاد رخنه در کار ملک و دین افتاد
4 یک شبی روی بر زمین مالید به دعا از دل حزین نالید