حمد ایزد نه کار توست ای دل از جامی هفت اورنگ 1
1. حمد ایزد نه کار توست ای دل
هر چه کار تو بار توست ای دل
...
1. حمد ایزد نه کار توست ای دل
هر چه کار تو بار توست ای دل
...
1. بعد حمد حق و درود نبی
نیست پوشیده بر ذکی و غبی
...
1. قیصر روم سوی نوشیروان
قاصدی هوشمند کرد روان
...
1. کاش نوشیروان کنون بودی
عدلش از پیشتر فزون بودی
...
1. ای به شاهی کشیده سر به سپهر
خاک پای تو گشته افسر مهر
...
1. شاه غزنین چو واقفی ز علوم
کرد تعیین به باجخواهی روم
...
1. اهل عالم نه پیرو خردند
بلکه بر دین پادشاه خودند
...
1. در خزان عدل پیشه سلطانی
گذر افکند بر دهستانی
...
1. در زمان گذشته دهقانی
گاو می راند گرد ویرانی
...
1. شاه باید که چشم باز بود
بر بد و نیک سرفراز بود
...
1. پیش سلطان عاقبت محمود
که شه تختگاه غزنین بود
...
1. معدلت سیر تا جهاندارا
زیر حکمت سکندر و دارا
...