1 هر که را عقل خرده بین باشد پیش وی این سخن یقین باشد
2 کاسمان و زمین و هر چه در او باشد از جسم و جان چه کهنه چه نو
3 نیست آن را ز صانعی چاره که بود فیض بخش همواره
4 خانه بی صنع خانه ساز که دید نقش بی دست خامه زن که شنید
1 هر یک از وصف سمع و وصف بصر هست جز علم معیتی دیگر
2 نیست از گوش سر شنیدن او نیست موقوف دیده دیدن او
3 بشنود خدا دور یا نزدیک بیند ار روشن است ور تاریک
4 حال هر ممکنی به کتم عدم بیند و داند او نه بیش و نه کم
1 خاتم الانبیاء و الرسل است دیگران همچو جزو و او چو کل است
2 از پی او رسول دیگر نیست بعد ازو هیچ کس پیمبر نیست
3 چون در آخر زمان به قول رسول کند از آسمان مسیح نزول
4 پیرو دین و شرع او باشد تابع اصل و فرع او باشد
1 برد بیدار حق شب از بطحا به تن او را به مسجد اقصی
2 کرد از آنجا مقر به پشت براق متوجه به قطع سبع طباق
3 بر سماوات یک به یک بگذشت با همه انبیا ملاقی گشت
4 دید هنگام عرض خلد و جحیم هر که بود اندر آن دو جای مقیم
1 بعد ازان قدرتی بود کامل مر مرادات را همه شامل
2 در همه کار در همه حالت کارگر بی توسط آلت
3 اثر آن به هر عدم که رسید رخت با خطه وجود کشید
1 هر که افتد به دوزخ از کفار جاودان جای او بود در نار
2 ور بود مؤمن فتاده ز راه سوزد آنجا به قدر جرم و گناه
3 یا خود او را شفاعت شفعا برهاند ازان جزا و سزا
4 ور دری از شفیع نگشاید ارحم الراحمین ببخشاید
1 هر که را زیر خاک شد منزل دو فرشته به صورتی هایل
2 پیشش آیند ز ایزد متعال امتحان را ازو کنند سؤال
3 که خدای تو و نبی تو کیست زان همه دین که بود دین تو چیست
4 گر بگوید جوابشان به صواب برهد از غم عذاب و عقاب
1 حادثات جهان چه شر و چه خیر همه تقدیر او بود لاغیر
2 فعل ما خواه زشت و خواه نکو یک به یک هست آفریده او
3 نیک و بد گر چه مقتضای قضاست این خلاف رضا و آن به رضاست
4 هر چه خواهد کند ز منع و عطا نیست کس را مجال چون و چرا
1 وضع میزان کنند از پی آن تا بسنجند طاعت و عصیان
2 آن کش افزود کفه حسنات شاد زی گو که شد ز اهل نجات
3 وان که افزود پله عصیان خون گری گوی که ماند در خسران
1 هر که شد ز اهل قبله بر تو پدید که به آورده نبی گروید
2 گر چه صد بدعت و خطا و خلل بینی او را ز روی علم و عمل
3 مکن او را به سرزنش تکفیر مشمارش ز اهل نار و سعیر
4 ور ببینی کسی ز اهل صلاح که رود راه دین صباح و رواح