1 چون شود نوبت جهان آخر وز قیامت نشانه ها ظاهر
2 نشود یافت هیچ کس به جهان کالله الله برآیدش به زبان
3 مر سرافیل را دهد دستور حق تعالی که در دمد در صور
4 زان دمیدن خلایق عالم همه میرند چون چراغ از دم
1 زانچه از علم آمده به عیان صنف اول صف ملائکه دان
2 بندگانند جمله فرمانبر ناکشیده به کفر و عصیان سر
3 متصف نی به مادگی و نری وز زناشوهری همیشه بری
4 همه از وصمت عناد مصون مستقر در مقام لایعصون
1 چون ز میزان و وزن آن برهند بر جهنم پلی عجب بنهند
2 پلی آنسان که از قدم تا فرق عابر آن بود در آتش غرق
3 تیز چون تیغ بلکه افزون هم عرض آن موی بلکه از مو کم
4 هر که باشد ز مؤمن و کافر بر سر پل کنندگشان حاضر
1 امت احمد از میان امم باشد از جمله افضل و اکرم
2 اولیایی کز امت اویند پیرو شرع و سنت اویند
3 رهبران ره هدی باشند بهتر از غیر انبیا باشند
4 خاصه آل پیمبر و اصحاب کز همه بهترند در هر باب
1 درجات بهشت باشد هشت که به قول ثقات ثابت گشت
2 گر کسی را به قدر علم و عمل دهد آنجا خدا مقام و محل
3 جاودان در مقام خود باشد هرگزش دل ز غصه نخراشد
4 نعمت او بود برون ز شمار برتر از جمله نعمت دیدار
1 چون شد این اعتقاد نامه درست باز گردم به کار و بار نخست
2 کار من عشق است حاصل روزگار من عشق است
3 سر رشته کشیده بود به عشق دل و جان آرمیده بود به عشق
4 به سر رشته خود آیم باز سخن عاشقی کنم آغاز
1 خرق عادات از نبی و ولی هست بر فضلشان دلیل جلی
2 اگر اظهار آن میان امم هست با دعوی نبوت ضم
3 باشد آن معجزه به عرف انام ور نه آمد کرامت آن را نام
4 از ولی خارقی که مسموع است معجز آن نبی متبوع است
1 شرع او ناسخ شریعتهاست هر شریعت که غیر آنست هباست
2 گر فتد حکم شرع آن سرور متفق با شریعت دیگر
3 نیست آن را متابعت اصلا جز ازان رو که شرع اوست روا
1 بعد حمد خدا و نعت رسول بشنو این نکته را به سمع قبول
2 که نخستین فریضه بر عاقل عاقلی کز بلوغ شد کامل
3 نیست بیرون از اینکه بپذیرد در دل و جان خویشتن گیرد
4 بعد ازان بی تردد و انکار به زبان هم زند دم اقرار
1 وآخرین وصف کان کلام بود نه به حلق و زبان و کام بود
2 بر کلامش سکوت سابق نی تهمت خامشیش لاحق نی
3 حق تعالی چو بی عبارت و حرف با عدم گفته نکته های شگرف
4 عدم آمد ز ذوق آن سخنان به فضای وجود رقص کنان