آثار جامی

صفحه 2 از 5
5 اثر از روضهٔ ششم (در مطایبه) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر روضهٔ ششم (در مطایبه) در بهارستان جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / بهارستان جامی / روضهٔ ششم (در مطایبه) در بهارستان

روضهٔ ششم (در مطایبه) در بهارستان جامی

عمرو لیث یکی از لشکریان خود را دید بر اسبی لاغر نشسته، ,

2 زین لاغر اسبکی که همانا نیافته ست جز از عظام جوهر ترکیب او نظام

3 همچون خر عزیر عظام آمده به هم لیکن هنوز گوشت نروییده از عظام

4 لاغر اسبی که گر بجویی از گوشت در او نشان نیابی

علویی در بغداد زنی را به خود خواند آن زن از وی دینار و درهم خواست. علوی گفت: تو به آن راضی نیستی که جزوی از اهل خاندان نبوت و خانواده ولایت در تو فرود آید؟ ,

زن گفت: این فسانه را به قحبگان قم و کاشان گوی، از قحبگان بغداد این آرزو را جز به دینار و درهم مجوی. ,

3 به سفله تا ندهی ضعف آن کزو خواهی طمع مدار کزو کام دل به دست آید

4 گره گشای ز کیسه که قحبه بند ازار به دوستی خدا و رسول نگشاید

فاضلی که صورتی قبیح و هیئتی کریه داشت به فرزدق رسید وی را دید که روی او به جهت مرضی زرد شده. گفت: تو را چه بوده است که رنگ تو چنین زرد شده است؟ ,

گفت: چون تو را دیدم از گناهان خود اندیشیدم، رنگ من چنین زرد برآمد. گفت: در وقت دیدن من چرا از گناهان خود یاد کردی؟ گفت: ترسیدم که خدای تعالی مرا عقوبت کند و همچون تو مسخ گرداند. ,

3 چون رخ زشت تو بینم، دل من عقد اصرار گنه فسخ کند

4 زانکه ترسم که ز شومی گناه قهر ایزد چو توام مسخ کند

جاحظ گوید: هرگز خود را چنان خجل ندیدم که روزی مرا زنی بگرفت و به در دکان استاد ریخته گر برد که همچنین من متحیر شدم که آن چه بود؟ از آن استاد پرسیدم گفت: مرا فرموده بود که تمثالی بر صورت شیطان برای من بساز گفتم: نمی دانم که بر چه شکل می باید ساخت تو را آورد که بدین شکل! ,

2 بوالعجب روی و گونه ای داری کس بدین روی و گونه نتوان کرد

3 بهر تصویر صورت شیطان جز رخت را نمونه نتوان کرد

شخصی زشت رویی را دید که از گناهان استغفار می کرد و نجات از آتش دوزخ می طلبید گفت: ای دوست بدین روی چرا بر دوزخ بخیلی می کنی و آن را از آتش دریغ می داری؟ ,

2 چون نبینی تو روی خود زان رو بر کسان ناخوش است نی بر تو

3 گر بدین رو در آتشت فکنند حیف بر آتش است نی بر تو

زشت رویی پیش طبیب رفت که بر زشتترین جایی دملی برآورده ام. طبیب تیز در روی او نگریست و گفت: دروغ می گویی، اینک روی تو را می بینم، بر وی هیچ دملی نیست! ,

2 ز زشتی است که سلطان شرع نپسندد که عضوهای فرود از کمر برهنه کنی

3 چو رویت از همه جا زشت تر بود چه عجب که رو بپوشی و جای دگر برهنه کنی

شخصی بزرگ بینی زنی را خواستگاری می کرد و در تعریف خود می گفت که من مردی ام از خفت و سبکساری دور و بر احتمال مکاره صبور. زن گفت: اگر تو بر احتمال مکاره صبور نبودی این بینی را چهل سال نتوانستی کشیدن! ,

2 از بینی بزرگ تو باریست بر همه تا کی به هرزه روی سوی آن و این نهی

3 هرلحظه سجده تو نه از بهر طاعت است بار گران بینی خود بر زمین نهی

ظریفی شخصی را دید که موی بسیار بر روی دمیده بود گفت: این موی ها را بکن پیش از آن که روی تو سر گردد! ,

2 خواجه هر روز اگر به موچینه از رخ خود نه موی برگیرد

3 چند روزی چو بگذرد بر وی رویش از موی، حکم سرگیرد

معاویه و عقیل بن ابی طالب با هم نشسته بودند معاویه گفت: ای اهل شام هیچ شنیده اید قول الله تعالی را آنجا که می گوید: «تبت یدا ابی لهب و تب »؟ گفتند: آری! ,

گفت: ابولهب عم عقیل است. عقیل گفت: ای اهل شام هیچ شنیده اید قول الله تعالی را آنجا که می گوید: «وامراته حمالة الحطب »؟ گفتند: آری! گفت: حمالة الحطب عمه معاویه است. ,

3 چو هست در تو منقصتی عیب دیگری کردن به آن نه قاعده مرد باهش است

4 او خامش است از تو و از عیب دیگران گویا کنی به عیب خود آن را که خامش است

علویی با شخصی در اثنای خصومت گفت: مرا چون دشمن می داری و حال آنکه تو مأموری به آنکه در هر نماز بر من صلوات فرستی و بگویی: اللهم صل علی محمد و علی آل محمد گفت: من الطیبین الطاهرین نیز می گویم و تو از آن بیرونی! ,

2 ای که ز آل نبی می شمری خویش را هست گواهت بر آن، پاکی ذات و صفات

3 چون تو دم از طیبات می زنی و طیبین کو صفت طیبین یا سمت طیبات؟

آثار جامی

5 اثر از روضهٔ ششم (در مطایبه) در بهارستان جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر روضهٔ ششم (در مطایبه) در بهارستان جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.