آثار جامی

صفحه 2 از 9
9 اثر از خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار جامی / هفت اورنگ جامی / خردنامه اسکندری در هفت اورنگ

خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی

1 سخن ز آسمان ها فرود آمده ست بر اقلیم جان ها فرود آمده ست

2 گشاده ز اقلیم جان پر و بال چو طاووس در جلوه گاه خیال

3 گهی گشته بر نی چو طفلان سوار به روم آمده از ره زنگبار

4 چو عباسیان در عبای سیاه سواد بصر ساخته جلوه گاه

1 یکی خاد مرغ هوایی شکار فرو ماند از ضعف پیری ز کار

2 ز بال و پرش زور پرواز رفت به صید غرض چنگش از ساز رفت

3 ز بی قوتیش خاست از جان نفیر وطن ساخت گرد یکی آبگیر

4 پس از مدتی کردن آنجا درنگ در افتاد غوکیش ناگه به چنگ

1 شناسای تاریخ های کهن چنین رانده است از سکندر سخن

2 که مشاطه دولت فیلقوس چو آراست روی زمین چون عروس

3 ز دمسازی این عروسش به بر خدا داد پیرانه سر یک پسر

4 پسر نی که گردون صدف گوهری فروزان ز اوج شرف اختری

1 حکیمی نه بر صورت دلپسند ز سرمایه حسن نابهره مند

2 ز حد تناسب برون پیکرش به هم ناملایم ز پا تا سرش

3 قدی راست چون همت سفله پست رخی همچو زلف بتان پر شکست

4 ز آسیب لنگیش پا پر خلل ز نیروی گیراییش دست شل

1 سکندر چو ز آلایش جهل پاک شد از علم یونانیان بهره ناک

2 ز ناسازی روزگار شموس نگونسار شد دولت فیلقوس

3 درین شش جهت کارگاه خیال مزاجش بگشت از حد اعتدال

4 درین وحشت آباد پر قال و قیل به گوش آمدش بانگ طبل رحیل

1 جهاندیده پیری به سودای گشت قدم زد ز خانه به پهنای دشت

2 برآورده گوری نو از دور دید وز آنجا صدایی به گوشش رسید

3 چو آهو سوی گور شد تیزگام که تا بیند آنجا که شد صید دام

4 کسی دید افتاده در خون و خاک ز سینه کشان ناله دردناک

1 چنین گفت دانشور روم و روس که چون رخت بست از جهان فیلقوس

2 سکندر برآمد به تخت بلند صلایی به بالغ دلان درفکند

3 که ای واقفان از معاد و معاش که هستیم با یکدگر خواجه تاش

4 سفر کرد ازین ملک شاه شما به هر نیک و بد نیکخواه شما

1 گفت اگر اینست رسم مهتری منصب ما نیست جز لولیگری

2 یکی روستایی پسر کش پدر به ده بودی از مه دهی بهره ور

3 دماغی پر از نخوت و جاه داشت دلی خالی از حشمت شاه داشت

4 پدر روزی از ده کمتر تنگ کرد به رفتن سوی شهر آهنگ کرد

1 دبیر خردمند دانش پژوه نویسنده قصه هر گروه

2 نوشت از سکندر شه نامدار که چون سلطنت یافت بر وی قرار

3 چو نور خرد بودش اندر سرشت خردنامه های حکیمان نوشت

4 ز هر حرف حکمت که شد بهره یاب نوشتش به حل یافته زر ناب

1 کمان گردنی از پی و استخوان کلاغش پی طعمه زاغ کمان

2 بدل گشته او را ز بار درشت چو گردن به تقعیر تحدیث پشت

3 شده پیر و چون شاهد خودپرست هم آیینه هم شانه او را به دست

4 نموده ز آیینه اش مرگ روی ز بس محنت از شانه اش رفته موی

آثار جامی

9 اثر از خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خردنامه اسکندری در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.