1 دلا دیده دوربین برگشای درین دیر دیرینه دیرپای
2 ببین غور دور شبانروزیش به خورشید و مه عالم افروزیش
3 نگویم قدیم است از آغاز کار که باشد قدم خاصه کردگار
4 حدوث ار چه شد سکه نام او نداند کس آغاز و انجام او
1 دلم را چو فکرت بدینجا رسید به مداحی شاه والا کشید
2 زمان را امان و امان را ضمان درین نه صدف او و خور توامان
3 ملاذ الوری ملجاء الخافقین هژ بر ظفر صید سلطان حسین
4 ز چترش سپهر برین سایه ای ز قدرش فلک کمترین پایه ای
1 بیا ای جگر گوشه فرزند من بنه گوش بر گوهر پند من
2 صدف وار بنشین دمی لب خموش چو گوهر فشانم به من دار گوش
3 شنو پند و دانش به آن یار کن چو دانستی آنگه به آن کار کن
4 ز گوش ار نیفتد به دل نور هوش چه سوراخ موش و چه سوراخ گوش
1 فلاطون که فر الهیش بود ز دانش به دل گنج شاهیش بود
2 گشاد از دل و جان یزدان شناس زبان را به تمهید شکر و سپاس
3 وز آن پس به هر زیرک تیزهوش شد از گنج اسرار گوهرفروش
4 که ای اولین تخم این کشتزار پسین میوه باغ هفت و چهار
1 شنیدم که این نکته را ساده ای بپرسید روزی ز آزاده ای
2 که بسیار مظلوم را دیده ایم فراوان دعاهاش بشنیده ایم
3 یکی خصم را بسته غم نکرد سر مویی از فرق او کم نکرد
4 بگفت آن که سنگ از دمش موم نیست اگر زیر تیغ است مظلوم نیست
1 سکندر چو ز آلایش جهل پاک شد از علم یونانیان بهره ناک
2 ز ناسازی روزگار شموس نگونسار شد دولت فیلقوس
3 درین شش جهت کارگاه خیال مزاجش بگشت از حد اعتدال
4 درین وحشت آباد پر قال و قیل به گوش آمدش بانگ طبل رحیل
1 حکیمی نه بر صورت دلپسند ز سرمایه حسن نابهره مند
2 ز حد تناسب برون پیکرش به هم ناملایم ز پا تا سرش
3 قدی راست چون همت سفله پست رخی همچو زلف بتان پر شکست
4 ز آسیب لنگیش پا پر خلل ز نیروی گیراییش دست شل
1 شناسای تاریخ های کهن چنین رانده است از سکندر سخن
2 که مشاطه دولت فیلقوس چو آراست روی زمین چون عروس
3 ز دمسازی این عروسش به بر خدا داد پیرانه سر یک پسر
4 پسر نی که گردون صدف گوهری فروزان ز اوج شرف اختری
1 سر سروران تاج آزادگان سپهدار خیل فرستادگان
2 مه ابطحی نیر یثربی کش آن مشرقی گرد و این مغربی
3 به حکم شریعت طریقت اساس به نور طریقت حقیقت شناس
4 جهان را مطاع و خدا را مطیع اسیران روز جزا را شفیع
1 یکی خاد مرغ هوایی شکار فرو ماند از ضعف پیری ز کار
2 ز بال و پرش زور پرواز رفت به صید غرض چنگش از ساز رفت
3 ز بی قوتیش خاست از جان نفیر وطن ساخت گرد یکی آبگیر
4 پس از مدتی کردن آنجا درنگ در افتاد غوکیش ناگه به چنگ