1 کمان گردنی از پی و استخوان کلاغش پی طعمه زاغ کمان
2 بدل گشته او را ز بار درشت چو گردن به تقعیر تحدیث پشت
3 شده پیر و چون شاهد خودپرست هم آیینه هم شانه او را به دست
4 نموده ز آیینه اش مرگ روی ز بس محنت از شانه اش رفته موی
1 الهی کمال الهی توراست جمال جهان پادشاهی توراست
2 جمال تو از وسع بینش برون کمال از حد آفرینش فزون
3 بلندی و پستی نخوانم تو را مقید به اینها ندانم تو را
4 نه تنها بلندی و پستی تویی که هستی ده هست و هستی تویی
1 گفت اگر اینست رسم مهتری منصب ما نیست جز لولیگری
2 یکی روستایی پسر کش پدر به ده بودی از مه دهی بهره ور
3 دماغی پر از نخوت و جاه داشت دلی خالی از حشمت شاه داشت
4 پدر روزی از ده کمتر تنگ کرد به رفتن سوی شهر آهنگ کرد
1 به فیض ازل هر که را همرهیست دل روشنش هم پر و هم تهیست
2 پر از چیست از جذب پیران راه تهی از چه زآویزش مال و جاه
3 خوش آن سر که پا سوی پیران نهاد کف اندر کف دستگیران نهاد
4 کم نقش صورت پسندان گرفت دل ساده از نقشبندان گرفت
1 کرم گسترا عاجز و مضطرم بگستر سحاب کرم بر سرم
2 به عجز و ضعیفی و پیریم بین ز اسباب قوت فقیریم بین
3 نه دستی که کاری برآید ازو نه پایی که راهی گشاید ازو
4 به بخشایش و لطف دستی گشای ببخشا بر این پیر بی دست و پای
1 چنین گفت دانشور روم و روس که چون رخت بست از جهان فیلقوس
2 سکندر برآمد به تخت بلند صلایی به بالغ دلان درفکند
3 که ای واقفان از معاد و معاش که هستیم با یکدگر خواجه تاش
4 سفر کرد ازین ملک شاه شما به هر نیک و بد نیکخواه شما
1 دبیر خردمند دانش پژوه نویسنده قصه هر گروه
2 نوشت از سکندر شه نامدار که چون سلطنت یافت بر وی قرار
3 چو نور خرد بودش اندر سرشت خردنامه های حکیمان نوشت
4 ز هر حرف حکمت که شد بهره یاب نوشتش به حل یافته زر ناب
1 یکی کعبه رو گم شد از قافله نه همراه او زاد نی راحله
2 پی طعمه هر چند همت گماشت نیامد به چشمش گه شام و چاشت
3 ز زنگار گون گرد خوان سپهر به جز گرده ماه یا قرص مهر
4 ندید از نم چشمه سار سراب به جز کاسه چشم حسرت پر آب
1 شبی کز شرف غیرت روز بود کواکب در او گیتی افروز بود
2 تو گویی درین گنبد دلفروز ز مشکین مشبک همی تافت روز
3 همه روشنان دیده در هم زده شهب میل در دیده غم زده
4 رسید از سر سدره روح الامین رسانید ز اوج فلک بر زمین
1 سخن ز آسمان ها فرود آمده ست بر اقلیم جان ها فرود آمده ست
2 گشاده ز اقلیم جان پر و بال چو طاووس در جلوه گاه خیال
3 گهی گشته بر نی چو طفلان سوار به روم آمده از ره زنگبار
4 چو عباسیان در عبای سیاه سواد بصر ساخته جلوه گاه