الهی غنچه امید بگشای از جامی هفت اورنگ 1
1. الهی غنچه امید بگشای
گلی از روضه جاوید بنمای
...
1. الهی غنچه امید بگشای
گلی از روضه جاوید بنمای
...
1. به نام آن که نامش حرز جانهاست
ثنایش جوهر تیغ زبانهاست
...
1. دلا تا کی درین کاخ مجازی
کنی مانند طفلان خاک بازی
...
1. خداوندا ز هستی ساده بودیم
ز بیم نیستی آزاده بودیم
...
1. من آن مرغم که دامم دانه توست
فسون وحشتم افسانه توست
...
1. محمد کش قلم چون نامور ساخت
ز میمش حلقه طوق کمر ساخت
...
1. شبی دیباچه صبح سعادت
ز دولت های روز افزون ز یادت
...
1. ز مهجوری برآمد جان عالم
ترحم یا نبی الله ترحم
...
1. کتاب فقر را دیباچه راست
سواد نوک کلک خواجه ماست
...
1. جهان یکسر چه ارواح و چه اجسام
بود شخص معین عالمش نام
...
1. در آن خلوت که هستی بی نشان بود
به کنج نیستی عالم نهان بود
...
1. دل فارغ ز درد عشق دل نیست
تن بی درد دل جز آب و گل نیست
...